بیانیه مشترک 190 فعال سیاسی و مدنی؛ زمان اتحاد ملی فرا رسیده
الهام یوسفی

یادداشت را به طور کامل بخوانید :
تلاش مشترک برای آینده بهتر
بعد از یک دوره دشوار که کشورمان به مدت 12 روز درگیر جنگی پیچیده بود، اکنون در مرحله ای قرار داریم که چالش های متعددی را پشت سر گذاشته ایم. جنگی که بویژه در برابر قدرت های بزرگ و به نفع اسرائیل و بر ایران تحمیل شد، اما ایران توانست با سربلندی و پیروزی از آن عبور کند. این دوران سختی، تبعات زیادی به همراه داشت. از جمله آنکه کسب وکارها در بسیاری از حوزه ها دچار رکود شدند. از بازارهای داخلی گرفته تا صادرات و واردات، زندگی روزمره مردم با تعلیق و تعطیلی روبه رو شد. شرایطی که به کاهش فعالیت های تجاری، از حمل و نقل هوایی و دریایی گرفته تا زمینی، انجامید. اما مهم ترین موضوعی که باید به آن توجه کرد، امید به آینده است. ما هرچقدر که در مواجهه با چالش ها و سختی ها به تلاش و کوشش خود ادامه دهیم، بازگشت به وضعیت عادی ممکن خواهد بود. در حقیقت، امید به آینده به عنوان یک عامل محرک و انگیزشی برای بازسازی و پیشرفت عمل می کند. امید به آینده زمانی عملی می شود که هر فرد در جامعه تلاش کند تا از شرایط کنونی عبور کرده و به سمت فردایی بهتر حرکت کند. اما این تلاش به تنهایی کافی نیست. برای اینکه این امید به واقعیت تبدیل شود، نیاز است که حاکمیت و مردم به طور مشترک در مسیر تلاش و پیشرفت گام بردارند. مردم که در کنار نیروهای نظامی ایستادند و از بسیاری از ترفندها و راهبردهای دشمنان جلوگیری کردند، اکنون نیز شایسته اند که نیازهای خود را در این دوران بازسازی برآورده ببینند. با همت و تلاش جمعی، بویژه همکاری حاکمیت و مردم، می توان کشور را به دوران رونق اقتصادی بازگرداند.
ضرورت تقویت مولفه های نرم و سخت
گرایش به توافق گرایی در دولت و بخشی از نیروهای سیاسی، سرمایه مهمی برای تقویت همبستگی ملی است و اگر نبود دستاوردهایش در تعلیق گشت ارشاد و انجام مذاکرات، در خود جنگ اسرائیل علیه ایران هم شاهد این میزان همبستگی نمی بودیم. نمونه ای دیگر از این همبستگی، همین بیانیه است که برای اولین بار در این سال ها توسط چهره هایی از دو جریان رقیب امضا شده است. نیروهای مختلف سیاسی که پیش از این بیانیه مشترکی نداده بودند اکنون چنین کرده اند. این اتفاق نویدبخش امکان توافق های حل مساله ای جدید و تقویت میانه توافق ساز در کشور است. این بیانیه تاکید می کند که شرایط شکنندگی آتش بس و تهدیدهای بزرگ علیه قدرت و تمامیت ایران، بسیار ضروری است که همبستگی ملی حفظ و فراگیرتر شود و همه مولفه های قدرت ملی، از جمله قدرت اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی و رضایت عمومی، تقویت شود و بر محاسبات بازیگران سیاسی، بویژه متجاوزان، اثر بگذارد. یکی از لوازم اساسی این تقویت، پرهیز از دوقطبی سازی در داخل کشور است. در این وضعیت پرمخاطره، نیروهای سیاسی چه در حاکمیت و چه خارج از حاکمیت باید به سمت کاهش شکاف ها حرکت کنند و از خودسرزنشی پرهیز و برای افزایش ظرفیت حل مساله توافق سازی کنند. در این راستا، دیپلماسی، توان نظامی، تاب آوری اقتصادی و اجتماعی و ایجاد ائتلاف های منطقه ای و جهانی باید هم زمان تقویت شود. یک تاکید مهم این بیانیه هم توجه ویژه به مولفه های کلان ساختاری و ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک است. بمباران دمشق جولانی از سوی نتانیاهو هم شاهد جدید و مضاعفی بود برای اینکه هدف اسرائیل برتری منطقه ای است و مساله اش قدرت و یکپارچگی ایران و سایر کشورهای بزرگ منطقه است. در این بستر کلان ساختاری منطقه ای، ایران هم با ترکیب قدرت نرم و سخت و تمرکز همه نیروهای ملی بر تقویت این ترکیب و ساختن ائتلاف های تغییردهنده صحنه در منطقه است که می تواند مانع تجاوز مجدد شود. مطمئنا مسیر پیش رو آسان نیست، اما از جمله مستلزم این است که به هر میزان ممکن با گام های متقابل حاکمیت و نیروهای اجتماعی و سیاسی شکاف ها کمتر و همبستگی ملی بیشتر شود.
تقویت انسجام در چهارچوب هویت فرهنگی
حفظ و تقویت انسجام ملی باید مبتنی بر چهارچوب جوهره فرهنگی و هویت ایرانی باشد. در واقع آن جوهره فرهنگی ایرانیان که به وجه تاریخی انباشت شده و در حافظه و نهادهای تاریخی ما رسوب کرده، آن پتانسیل های فرهنگی ایرانیان که در خودآگاه و ناخودآگاه جمعی و تاریخی ما حضور دارد که شامل صفات و ارزش هایی چون توحید، حب اهل بیت(ع)، خرد، مدارا، فتوت، دادگری، دهشگری و روحیه حماسی است، باید مبنای همبستگی اجتماعی و ملی قرار گیرد. به عنوان مثال یکی از خصیصه های ایرانیان در طول تاریخ، فتوت و جوانمردی بوده و همین صفت است که سبب می شود افراد در سیل، زلزله و کرونا دور هم جمع شوند و به یکدیگر کمک کنند و این صفت را ما در جوامع دیگر به شکلی جمعی و ملی شبیه ایران کمتر شاهد هستیم. برای مثال در آمریکا یا کشورهای اروپایی کمتر شاهد این حرکت ها هستیم. یکی دیگر از خصیصه های تاریخی ما مساله داد و دهش است. دادگری و دادخواهی و دهش گری و بخشندگی از اصلی ترین گزاره های هویتی ما بوده است. برای مثال در شاهنامه به عنوان یکی از متون تاریخی ما که نقش عمده ای در شکل دهی به فرهنگ عمومی ما طی هزار سال داشته به مساله فتوت و داد و دهش توجه شده است. به عبارتی شاهنامه خردمداری، دادگری و دادخواهی و دهش گری را در کنار هم آورده و این امر به یکی از خصیصه های ایرانیان در جوهره فرهنگی تبدیل شده است و ما می توانیم از این ویژگی ها و خصایص برای ایجاد انسجام ملی استفاده کنیم و هر چیزی را که خلاف این گزاره ها و خصیصه هاست کنار بگذاریم. برای مثال یکی از آسیب هایی که سیاست های اقتصادی بازارگرایانه می زند، آسیب به همین خصیصه هاست. یعنی فرهنگ ما یک فرهنگ مبتنی بر فتوت، جوانمردی و جمع گرایی بوده در حالی که سیاست اقتصادی مدرن بیشتر مبتنی بر نفع گرایی، فردگرایی و رقابت است و تبدیل وضعیت اقتصادی ما به سیاست اقتصادی بازارگرایانه قطعا به آن جوهره فرهنگی آسیب می زند و با این فرهنگ نامتناسب است. یکی از کارهایی که نباید انجام شود تبدیل سیاست اقتصادی به همین وضعیت است.
تدوین راه حل بر اساس تغییرات جدید
یکی از چالش های عمده ای که در جامعه نخبگانی ایران با آن روبه رو هستیم، تکرار مداوم راه حل های قدیمی و بی توجهی به تغییرات جدید است. آنچه در دهه های 70 و 80 میلادی به عنوان راه حل های موفق مطرح شد، امروز در دهه 1400 همچنان به عنوان نسخه های حل مشکل مطرح می شود. این در حالی است که واقعیت های جدید اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور، دیگر آن راه حل ها را به عنوان راهکارهای عملیاتی و اجرایی نمی پذیرد. هرچند ممکن است آن راه حل ها در زمان خود کاربرد داشته باشند، اما امروز با تغییرات سریع در دنیای پیرامونی و تحولاتی که در جایگاه ایران در سطح جهانی رخ داده است، دیگر نمی توان به این نسخه های قدیمی اکتفا کرد. ادامه تکرار آنها در شرایط کنونی نه تنها بی اثر است، بلکه تنها به نوعی مانور تبلیغاتی تبدیل می شود که هیچ گونه کارکرد عملی در حل مسائل امروز ندارد. نکته مهم تر این است که رویکرد عملی تری باید در پیش گرفته شود. نخبگان باید به واقعیت های جهان امروز نگاه کنند و تغییرات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که در سطح جهانی و منطقه ای رخ داده اند را بپذیرند. تغییرات در جایگاه ایران از دهه 70 تا امروز به طور واضح به سمت تغییرات مثبت یا منفی در حال حرکت است و باید راه حل های جدید، مبتنی بر این تغییرات طراحی شوند.یکی از ابعاد دیگر این موضوع، ضرورت همدلانه بودن فراخوان ها، نامه های سرگشاده و مطالبات نخبگانی است. به این معنا که اگر نخبگان و فعالان حوزه های مختلف، خواهان تغییرات اساسی هستند، نباید تنها به شعار دادن بسنده کنند. برای اینکه این خواسته ها اثرگذار باشد، باید مطالبات به راه حل های خاص، سنجش پذیر و اجرایی تبدیل شوند. نامه های سرگشاده باید از کلی گویی به جزئیات بروند و باید با ادبیاتی همراه شوند که بتوانند مستقیما به سیاست گذاران ارائه شوند. سخنرانی ها و نامه های سالانه با زبان های کلی و بدون توجه به تحولات جدید، بیشتر به نوعی بهانه جویی و تکرار شعارهای گذشته تبدیل می شوند. این نوع اقدامات هیچ گونه تاثیری بر فرآیند تصمیم گیری ندارند و تنها یادآوری هایی از گذشته می شوند که هیچ نسبتی با نیازهای امروز جامعه ندارند. به باور من برای اثرگذاری واقعی و تغییر در وضعیت، نخبگان باید به طور جدی و عملیاتی به مسائل نگاه کنند و خواسته های خود را به شکلی تبدیل کنند که بتواند به راه حل های اجرایی و قابل سنجش تبدیل شود.