بیانیه مشترک 190 فعال سیاسی و مدنی؛ زمان اتحاد ملی فرا رسیده

الهام یوسفی

بیانیه مشترک 190 فعال سیاسی و مدنی؛ زمان اتحاد ملی فرا رسیده
اقتصادایرانی: جنگی که اسرائیل و آمریکا علیه ایران به راه انداختند، به رغم همه خسارت هایش، تحولات مثبتی را هم به دنبال داشت. یکی از این تحولات، همصدایی، همکلامی و هم مساله شدن 190 چهره سیاسی و فعال اجتماعی و استاد دانشگاه اصولگرا و اصلاح طلب است.
یادداشت را به طور کامل بخوانید : 
 
این بیانیه که روز گذشته در اختیار «ایران» قرار گرفت، هم از نظر محتوا قابل اعتنا است و هم از نظر تنوع اسامی امضا کننده.از محمدرضا جلایی پور اصلاح طلب تا سیداحسان خاندوزی وزیر اقتصاد دولت سیزدهم، سجاد صفارهرندی چهره دانشگاهی اصولگرا تا اسماعیل گرامی مقدم سخنگوی حزب اصلاح طلب اعتماد ملی، مجید شاکری تحلیلگر اقتصادی اصولگرا تا سینا کلهر معاون وزیر ورزش در دولت سیزدهم، میثم مهدیار فعال فرهنگی اصولگرا تا محمد عطریان فر از حزب کارگزاران سازندگی. به این فهرست می توان بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه، علی سرزعیم اقتصاددان، محسن بهاروند دیپلمات سابق، محسن یزدان پناه عضو هیات علمی دانشگاه فرهنگیان، محمدمهدی مجاهدی استاد علوم سیاسی، بهاره آروین عضو سابق شورای شهر، جعفر خیرخواهان اقتصاددان، محمدحسین نعیمی پور، ابراهیم آزادگان استاد دانشگاه صنعتی شریف، حمید رضا فولادگر نماینده اصولگرای فعلی و ادوار مجلس، علی نصیری اقدم استاد دانشگاه علامه طباطبایی و میلاد گودرزی عضو جریان عدالتخواه اصولگرا که سابقه فعالیت در وزارت اقتصاد دولت سیزدهم را دارد هم اضافه کرد. مرور 190 امضا نشان دهنده شکل گیری وفاق و اتحاد است یا هر نام دیگری که می توان برای کنارهم قرارگرفتن این نام ها انتخاب کرد. آنچه این نام ها را، به رغم تفاوت رشته های تحصیلی و پژوهشی و به رغم تفاوت در نگرش های سیاسی و گرایش های اجتماعی، کنار هم قرار داده است، همان است که در عنوان این متن آمده است: «بایسته های دفاع میهنی.»بیانیه این 190 چهره که آن را می توان نمادی از «صدای واحد از ایران در مقابل دشمن مشترک بیرون» توصیف کرد، 4 محور دارد. این بیانیه «مردم عزیز ایران» و «نیروهای اجتماعی و سیاسی هم وزن» را مخاطب قرار داده و تاکید دارد که «جنگ تحمیل شده ، قدرت و تمامیت ایران عزیز ما را نشانه گرفته بود.» در ادامه، هدف نوشتن و امضای این متن را از این بخش مقدمه بیانیه می توان دریافت: «در شرایط شکنندگی آتش بس و احتمال تداوم تلاش متجاوزان برای انواع تهدید و تضعیف ایران، توجه به چهار بایسته برای حفاظت از ایران و دفاع میهنی ضروری است.»امضاکنندگان، «بایسته اول» را «حفظ و گشودن چتر همبستگی ملی در دفاع میهنی با فرماندهی مشترک واحد و پرهیز از «سرزنش قربانی» عنوان کردند و با اشاره به شکل گیری «همبستگی خودجوش» در جنگ، تاکید کردند: «باید این همبستگی هم از طرف حکمرانان و هم از طرف بازیگران سیاسی حفظ و فراگیرتر شود. باید از دوقطبی سازی در این فضای پس از آتش بس دوری کرد. نباید این همبستگی به نفع گروهی خاص مصادره شود.» در ادامه این بخش، تصریح شده است: «روایت هایی که در قالب سرزنش قربانی سیاست های ایران را عامل جنگ می خواند، مقدمه انشقاق و نزاع داخلی و کاهنده توان ایران در برابر ایران ستیزان است. امروز زمان ارتفاع گیری ملی است و نه صف آرایی های سیاست داخلی و جبهه سازی و تکرار مطالبات تحقق نیافتنی و سیاست ستیز.»190 فعال سیاسی و مدنی و دانشگاهی، «بایسته دوم» را «توسعه، امنیت و مذاکره» نامیدند و افزودند: «نباید از مذاکره گریخت... اما هرگونه تعامل باید با هوشیاری کامل و با فرض بدترین سناریو و تداوم ائتلاف آمریکا و اسرائیل دنبال شود و طرح های بدیل برای هر سناریویی آماده باشد. در این فرض،... مسیر ایجابی و واقع نگرانه، تقویت همزمان همه مولفه های قدرت ملی ایران - نظامی، اقتصادی، دیپلماتیک و رضایت عمومی شهروندان - و دستیابی به امنیت مبتنی بر انواع بازدارندگی معتبر است و طراحی ائتلاف ها و بازی های برد-برد جدید در منطقه.»«فوریت خلق رضایت عمومی در چهارچوب اصلاحات واقع نگرانه» به عنوان «بایسته سوم» مطرح و تصریح شده است: «انتظار اصلاحات باید واقع نگرانه باشد: ساختن دستاوردهای پرشمار کوچک و بزرگ کردن آنها؛ از جمله تلاش برای بازگشت مرجعیت رسانه ای به رسانه ملی و ارتقای حکمرانی در فضای مجازی (که اقتضای کاهش نارضایتی و تهدیدهای امنیتی است).»نویسندگان، «بایسته چهارم» را «مقاومت در مقابل تعلیق کار و زندگی» خوانده و نوشتند: «یکی از اهداف بزرگ جنگ، تحمیل وضعیت تعلیق و نااطمینانی و بی ثباتی و بی افقی به کشور است... در این شرایط مقاومت در مقابل تعلیق، بازگشت به زندگی و کمک به خلق افق های روشن که برای مردم ایران و کشورهای منطقه وجدآور باشد یک ضرورت همگانی است؛ از سیاست های اقتصادی محرک تقاضا تا کنش های اجتماعی برای حفظ روند کار مولد و روح زندگی در ایران.»
 
یادداشت

تلاش مشترک برای آینده بهتر

اسماعیل گرامی مقدم / سخنگوی حزب اعتماد ملی

بعد از یک دوره دشوار که کشورمان به مدت 12 روز درگیر جنگی پیچیده بود، اکنون در مرحله ای قرار داریم که چالش های متعددی را پشت سر گذاشته ایم. جنگی که بویژه در برابر قدرت های بزرگ و به نفع اسرائیل و بر ایران تحمیل شد، اما ایران توانست با سربلندی و پیروزی از آن عبور کند. این دوران سختی، تبعات زیادی به همراه داشت. از جمله آنکه کسب وکارها در بسیاری از حوزه ها دچار رکود شدند. از بازارهای داخلی گرفته تا صادرات و واردات، زندگی روزمره مردم با تعلیق و تعطیلی روبه رو شد. شرایطی که به کاهش فعالیت های تجاری، از حمل و نقل هوایی و دریایی گرفته تا زمینی، انجامید. اما مهم ترین موضوعی که باید به آن توجه کرد، امید به آینده است. ما هرچقدر که در مواجهه با چالش ها و سختی ها به تلاش و کوشش خود ادامه دهیم، بازگشت به وضعیت عادی ممکن خواهد بود. در حقیقت، امید به آینده به عنوان یک عامل محرک و انگیزشی برای بازسازی و پیشرفت عمل می کند. امید به آینده زمانی عملی می شود که هر فرد در جامعه تلاش کند تا از شرایط کنونی عبور کرده و به سمت فردایی بهتر حرکت کند. اما این تلاش به تنهایی کافی نیست. برای اینکه این امید به واقعیت تبدیل شود، نیاز است که حاکمیت و مردم به طور مشترک در مسیر تلاش و پیشرفت گام بردارند. مردم که در کنار نیروهای نظامی ایستادند و از بسیاری از ترفندها و راهبردهای دشمنان جلوگیری کردند، اکنون نیز شایسته اند که نیازهای خود را در این دوران بازسازی برآورده ببینند. با همت و تلاش جمعی، بویژه همکاری حاکمیت و مردم، می توان کشور را به دوران رونق اقتصادی بازگرداند.

 
یادداشت

ضرورت تقویت مولفه های نرم و سخت

محمدرضا جلایی پور / پژوهشگر سیاست و اجتماع

گرایش به توافق گرایی در دولت و بخشی از نیروهای سیاسی، سرمایه مهمی برای تقویت همبستگی ملی است و اگر نبود دستاوردهایش در تعلیق گشت ارشاد و انجام مذاکرات، در خود جنگ اسرائیل علیه ایران هم شاهد این میزان همبستگی نمی بودیم. نمونه ای دیگر از این همبستگی، همین بیانیه است که برای اولین بار در این سال ها توسط چهره هایی از دو جریان رقیب امضا شده است. نیروهای مختلف سیاسی که پیش از این بیانیه مشترکی نداده بودند اکنون چنین کرده اند. این اتفاق نویدبخش امکان توافق های حل مساله ای جدید و تقویت میانه توافق ساز در کشور است. این بیانیه تاکید می کند که شرایط شکنندگی آتش بس و تهدیدهای بزرگ علیه قدرت و تمامیت ایران، بسیار ضروری است که همبستگی ملی حفظ و فراگیرتر شود و همه مولفه های قدرت ملی، از جمله قدرت اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی و رضایت عمومی، تقویت شود و بر محاسبات بازیگران سیاسی، بویژه متجاوزان، اثر بگذارد. یکی از لوازم اساسی این تقویت، پرهیز از دوقطبی سازی در داخل کشور است. در این وضعیت پرمخاطره، نیروهای سیاسی چه در حاکمیت و چه خارج از حاکمیت باید به سمت کاهش شکاف ها حرکت کنند و از خودسرزنشی پرهیز و برای افزایش ظرفیت حل مساله توافق سازی کنند. در این راستا، دیپلماسی، توان نظامی، تاب آوری اقتصادی و اجتماعی و ایجاد ائتلاف های منطقه ای و جهانی باید هم زمان تقویت شود. یک تاکید مهم این بیانیه هم توجه ویژه به مولفه های کلان ساختاری و ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک است. بمباران دمشق جولانی از سوی نتانیاهو هم شاهد جدید و مضاعفی بود برای اینکه هدف اسرائیل برتری منطقه ای است و مساله اش قدرت و یکپارچگی ایران و سایر کشورهای بزرگ منطقه است. در این بستر کلان ساختاری منطقه ای، ایران هم با ترکیب قدرت نرم و سخت و تمرکز همه نیروهای ملی بر تقویت این ترکیب و ساختن ائتلاف های تغییردهنده صحنه در منطقه است که می تواند مانع تجاوز مجدد شود. مطمئنا مسیر پیش رو آسان نیست، اما از جمله مستلزم این است که به هر میزان ممکن با گام های متقابل حاکمیت و نیروهای اجتماعی و سیاسی شکاف ها کمتر و همبستگی ملی بیشتر شود.

 
یادداشت

تقویت انسجام در چهارچوب هویت فرهنگی

میثم مهدیار / استاد جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی

حفظ و تقویت انسجام ملی باید مبتنی بر چهارچوب جوهره فرهنگی و هویت ایرانی باشد. در واقع آن جوهره فرهنگی ایرانیان که به وجه تاریخی انباشت شده و در حافظه و نهادهای تاریخی ما رسوب کرده، آن پتانسیل های فرهنگی ایرانیان که در خودآگاه و ناخودآگاه جمعی و تاریخی ما حضور دارد که شامل صفات و ارزش هایی چون توحید، حب اهل بیت(ع)، خرد، مدارا، فتوت، دادگری، دهشگری و روحیه حماسی است، باید مبنای همبستگی اجتماعی و ملی قرار گیرد. به عنوان مثال یکی از خصیصه های ایرانیان در طول تاریخ، فتوت و جوانمردی بوده و همین صفت است که سبب می شود افراد در سیل، زلزله و کرونا دور هم جمع شوند و به یکدیگر کمک کنند و این صفت را ما در جوامع دیگر به شکلی جمعی و ملی شبیه ایران کمتر شاهد هستیم. برای مثال در آمریکا یا کشورهای اروپایی کمتر شاهد این حرکت ها هستیم. یکی دیگر از خصیصه های تاریخی ما مساله داد و دهش است. دادگری و دادخواهی و دهش گری و بخشندگی از اصلی ترین گزاره های هویتی ما بوده است. برای مثال در شاهنامه به عنوان یکی از متون تاریخی ما که نقش عمده ای در شکل دهی به فرهنگ عمومی ما طی هزار سال داشته به مساله فتوت و داد و دهش توجه شده است. به عبارتی شاهنامه خردمداری، دادگری و دادخواهی و دهش گری را در کنار هم آورده و این امر به یکی از خصیصه های ایرانیان در جوهره فرهنگی تبدیل شده است و ما می توانیم از این ویژگی ها و خصایص برای ایجاد انسجام ملی استفاده کنیم و هر چیزی را که خلاف این گزاره ها و خصیصه هاست کنار بگذاریم. برای مثال یکی از آسیب هایی که سیاست های اقتصادی بازارگرایانه می زند، آسیب به همین خصیصه هاست. یعنی فرهنگ ما یک فرهنگ مبتنی بر فتوت، جوانمردی و جمع گرایی بوده در حالی که سیاست اقتصادی مدرن بیشتر مبتنی بر نفع گرایی، فردگرایی و رقابت است و تبدیل وضعیت اقتصادی ما به سیاست اقتصادی بازارگرایانه قطعا به آن جوهره فرهنگی آسیب می زند و با این فرهنگ نامتناسب است. یکی از کارهایی که نباید انجام شود تبدیل سیاست اقتصادی به همین وضعیت است.

 
یادداشت

تدوین راه حل بر اساس تغییرات جدید

مجید شاکری / تحلیلگر اقتصادی

یکی از چالش های عمده ای که در جامعه نخبگانی ایران با آن روبه رو هستیم، تکرار مداوم راه حل های قدیمی و بی توجهی به تغییرات جدید است. آنچه در دهه های 70 و 80 میلادی به عنوان راه حل های موفق مطرح شد، امروز در دهه 1400 همچنان به عنوان نسخه های حل مشکل مطرح می شود. این در حالی است که واقعیت های جدید اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور، دیگر آن راه حل ها را به عنوان راهکارهای عملیاتی و اجرایی نمی پذیرد. هرچند ممکن است آن راه حل ها در زمان خود کاربرد داشته باشند، اما امروز با تغییرات سریع در دنیای پیرامونی و تحولاتی که در جایگاه ایران در سطح جهانی رخ داده است، دیگر نمی توان به این نسخه های قدیمی اکتفا کرد. ادامه تکرار آنها در شرایط کنونی نه تنها بی اثر است، بلکه تنها به نوعی مانور تبلیغاتی تبدیل می شود که هیچ گونه کارکرد عملی در حل مسائل امروز ندارد. نکته مهم تر این است که رویکرد عملی تری باید در پیش گرفته شود. نخبگان باید به واقعیت های جهان امروز نگاه کنند و تغییرات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که در سطح جهانی و منطقه ای رخ داده اند را بپذیرند. تغییرات در جایگاه ایران از دهه 70 تا امروز به طور واضح به سمت تغییرات مثبت یا منفی در حال حرکت است و باید راه حل های جدید، مبتنی بر این تغییرات طراحی شوند.یکی از ابعاد دیگر این موضوع، ضرورت همدلانه بودن فراخوان ها، نامه های سرگشاده و مطالبات نخبگانی است. به این معنا که اگر نخبگان و فعالان حوزه های مختلف، خواهان تغییرات اساسی هستند، نباید تنها به شعار دادن بسنده کنند. برای اینکه این خواسته ها اثرگذار باشد، باید مطالبات به راه حل های خاص، سنجش پذیر و اجرایی تبدیل شوند. نامه های سرگشاده باید از کلی گویی به جزئیات بروند و باید با ادبیاتی همراه شوند که بتوانند مستقیما به سیاست گذاران ارائه شوند. سخنرانی ها و نامه های سالانه با زبان های کلی و بدون توجه به تحولات جدید، بیشتر به نوعی بهانه جویی و تکرار شعارهای گذشته تبدیل می شوند. این نوع اقدامات هیچ گونه تاثیری بر فرآیند تصمیم گیری ندارند و تنها یادآوری هایی از گذشته می شوند که هیچ نسبتی با نیازهای امروز جامعه ندارند. به باور من برای اثرگذاری واقعی و تغییر در وضعیت، نخبگان باید به طور جدی و عملیاتی به مسائل نگاه کنند و خواسته های خود را به شکلی تبدیل کنند که بتواند به راه حل های اجرایی و قابل سنجش تبدیل شود.

وبگردی
    ارسال نظر