اقتصادایرانی: نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران تحت فرماندهی فرمانده معظم کل قوا، با اشراف کامل به تحولات منطقه و جهانی، آماده پاسخگویی قاطع به هرگونه تهدید و تجاوز هستند و توانایی تحمیل تنبیهات راهبردی فراتر از محاسبات قدرتهای جهانی را دارند.
یادداشت را به طور کامل بخوانید:
نیروهای مسلح ایران اسلامی به فرماندهی فرمانده معظم کل قوا با اشراف کامل به صحنه، بهروشنی نشان دادند که در هر سطحی که ضرورت اقتضا کند، یقه متجاوز را رها نخواهند کرد و تنبیهاتی در مقیاسهای راهبردی برای دشمن رقم خواهند زد که آثار آن فراتر از محاسبات مرسوم قدرتهای جهانی است.
در گفتمان امنیت و راهبرد، تابآوری مفهومی است فراتر از استقامت منفعل در برابر تهدید. تابآوری، در معنای دقیق آن، بهمعنای توان بازیگر برای انطباق، بازآفرینی ظرفیت، و حفظ توازن خود در میانه تهاجم مستمر است؛ نه تنها برای بقا، بلکه برای تثبیت قدرت و حتی گسترش نفوذ.
این منطق در تجربه جنبش انصارالله یمن طی سالهای اخیر بهوضوح قابل مشاهده است. انصارالله، با بهرهگیری هوشمندانه از ظرفیتهای بومی، درهمآمیزی بافت اجتماعی-قبیلهای و در رأس آن، ایمان به وعده الهی توانسته است در برابر شدیدترین فشارهای نظامی و امنیتی ایستادگی کند. این موفقیت، امروز در تحلیلهای راهبردی بهدرستی بهعنوان یکی از نمونههای ماندگار مقاومت در برابر فشارهای کلاسیک و نوین قدرتهای بزرگ شناخته میشود.
با این حال، قیاس سادهانگارانه این الگو با تابآوری جمهوری اسلامی ایران، غفلت از پیچیدگیهای ساختاری و عمق راهبردی ایران در منظومه امنیتی منطقه است.جمهوری اسلامی ایران، طی چهار دهه اخیر، گام به گام معماری بازدارندگی خود را از ساحت سختافزاری تا لایههای نرم و ژئوپلیتیکی، تکامل بخشیده است. در این مسیر، ایران نهتنها به سطحی از توانمندی نظامی بومی دست یافته که هزینه هر اقدام نظامی مستقیم را برای دشمن غیرقابل تحمل ساخته، بلکه عمق استراتژیک خود را از مرزهای ملی به لایههای منطقهای امتداد داده است.
شبکه نفوذ ایران در حوزه پیرامونی از جنس وابستگیهای تاکتیکی نیست؛ بلکه شکلدهنده هندسهای از قدرت منطقهای است که تهدید به یک حوزه منفرد را به بحرانی چندلایه برای هر قدرت مداخلهگر بدل میکند.
جنگ ۱۲ روزه اخیر با رژیم صهیونیستی، نقطه عطفی در اثبات عملی این توانمندی بود. در این جنگ، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران با بهرهگیری از طیف متنوعی از قابلیتهای تهاجمی اعم از موشکهای نقطهزن، پهپادهای تهاجمی دوربرد، عملیات سایبری و جنگ الکترونیک، خساراتی جبرانناپذیر بر زیرساختهای حیاتی اسرائیل وارد ساختند؛ خساراتی که حتی با وجود یگان سانسور ارتش این رژیم، قابل انکار نبود و بهمرور زمان، ابعاد واقعی آن برای افکار عمومی جهانی آشکار خواهد شد. سامانههای ضد موشکی اسرائیل در برابر حجم، دقت و تنوع این حملات ناتوان ماندند و همانگونه که پیشبینی میشد، اسرائیل را به نقطه عجز رساندند بهگونهای که ناگزیر شد از ایالات متحده برای جلوگیری از فروپاشی نظامی خود یاری بطلبد.
این جنگ نشان داد که قدرت تهاجمی جمهوری اسلامی ایران نهتنها در چارچوب بازدارندگی دفاعی تعریف میشود، بلکه در صورت لزوم، توانایی تحمیل اراده در میدان نبرد و وارد ساختن ضربات سنگین و پشیمانکننده به متجاوز را داراست. نیروهای مسلح ایران اسلامی به فرماندهی فرمانده معظم کل قوا با اشراف کامل به صحنه، بهروشنی نشان دادند که در هر سطحی که ضرورت اقتضا کند، یقه متجاوز را رها نخواهند کرد و تنبیهاتی در مقیاسهای راهبردی برای دشمن رقم خواهند زد که آثار آن فراتر از محاسبات مرسوم قدرتهای جهانی است.
توسعه قدرت موشکی، جنگ الکترونیک، پهپادی و سایبری ایران حاصل یک نگاه بلندمدت به ضرورتهای موازنه قدرت در محیطی خصمانه بوده است. این ظرفیتها، در هماهنگی با توانمندیهای نامتقارن دریایی و دفاعی، امروز ستون فقرات بازدارندگی سخت جمهوری اسلامی را تشکیل میدهند؛ بازدارندگیای که در قابلیت تحمیل هزینه بهسوی نقاط حیاتی دشمن معنا مییابد.
فراتر از بعد مادی، تابآوری ایران بر پایه انسجام ایدئولوژیک و حافظه تاریخی مقاومت بنا شده است. برخلاف بسیاری از بازیگران منطقه که مشروعیت مقاومتشان در سطوح تاکتیکی باقی مانده، ایران از دل تجربه جنگ تحمیلی، تحریمهای فراگیر و تهدیدات مداوم، موفق به تولید نوعی گفتمان امنیتی-هویتی شده است که در آن، مقاومت بنیان مشروعیت و هستی سیاسی نظام تعریف میشود.
این گفتمان، که در سالهای اخیر با هوشمندی به حوزههای نوین چون جنگ ترکیبی، شناختی و اقتصادی تعمیم داده شده، جامعه را در برابر فرسایش روانی ناشی از فشارهای خارجی مقاوم ساخته است.تفاوت بنیادین ایران با انصارالله، در همین نقطه ظهور مییابد؛ اگرچه هر دو بازیگر بر منطق مقاومت بنا شدهاند، اما ایران موفق شده این منطق را به معماری یک دولت-ملت مقاوم، با تمامی زیرساختهای دفاعی، سیاسی و اجتماعی لازم برای استمرار تابآوری، ارتقاء دهد.
آنچه امروز بهنام عمق استراتژیک ایران شناخته میشود، بخشی از طراحی هوشمندانه در جهت بازدارندگی چندلایه و تقویت توان چانهزنی در نظام بینالملل است.همانگونه که راهبردهای تحمیل هزینه، از محاصره دریایی گرفته تا جنگ هوایی، نتوانستند انصارالله را از میدان خارج سازند، انتظار واهی فروپاشی ایران از مسیر تحریم، فشار نظامی یا عملیات روانی، برآمده از تحلیلهای سطحی و بیاعتنا به تجربیات تاریخی مقاومت است. اما ایران در این معادله، از مزیتهای کیفی و کمی فراتری برخوردار است: اقتصاد درونزا، شبکه حمایت اجتماعی-ایدئولوژیک، نفوذ منطقهای چندبعدی، رهبری حکیمانه و نظام تصمیمگیری متمرکز و با ثبات که قابلیت انطباق سریع با محیطهای متحول را طی دههها اثبات کرده است.
در نگاهی راهبردی، تابآوری جمهوری اسلامی ایران در برابر فشارهای خارجی، نتیجه درهمتنیدگی سه مؤلفه اصلی است: نخست، بازدارندگی سخت مبتنی بر ظرفیتهای بومیشده و عمق منطقهای؛ دوم، انسجام ایدئولوژیک و گفتمان مقاومت بهعنوان پیشران مشروعیتبخش سیاست امنیتی؛ و سوم، حافظه تاریخی بحرانزیستی که سطح جامعه و نظام را در برابر شوکهای خارجی مقاوم ساخته است. این مدل تابآوری از رهگذر کنشگری فعال و بهرهگیری ترکیبی از ظرفیتهای سخت و نرم بهدست آمده است و همین امر تفاوت بنیادین آن با الگوهای مقاومت در سطوح پایینتر را رقم میزند.
در نهایت، واقعیت جنگ ۱۲ روزه اثبات کرد که هرگونه راهبرد باصطلاح مهار ایران توسط دشمن، اگر مبتنی بر فرض فروپاشیپذیری سریع یا امکان تسلیم از طریق فشار نظامی یا اقتصادی طراحی شود، در چاه همان خطای راهبردی گرفتار خواهد شد که در قبال مقاومت یمن مشاهده شد؛ با این تفاوت که پیچیدگی، مقیاس و عمق تابآوری و توان تهاجمی ایران، بهمراتب فراتر از آن چیزی است که در تحلیلهای متعارف آنان قابل تصور بوده است. غفلت از این معادله، استمرار تکرار شکستهای پیشین آنان خواهد بود؛ همانگونه که در یمن رخ داد، اما این بار در سطحی پیچیدهتر، عمیقتر و هزینهسازتر.