دیپلماسی هسته ای در شرایط ابهام امنیتی
دکتر ابراهیم متقی (استاد دانشگاه تهران)

اقتصادایرانی: ابهام در دیپلماسی هستهای ایران؛ مذاکرات با آمریکا و اتحادیه اروپا تحتتأثیر فشارهای اسرائیل و برخی نهادهای محافظهکار آمریکایی همچنان بینتیجه مانده و چشمانداز توافق در هالهای از ابهام قرار دارد.
یادداشت را به طور کامل بخوانید:
بر اساس چنین انگاره ای احتمالا نتوان دورنمای مثبتی نسبت به مذاکرات ایران و تروئیکای اروپایی در روز جمعه 4 مردادماه 1404 داشت. هنوز روند دیپلماسی آغاز نشده که اسرائیل و برخی از نهادهای محافظه کار در آمریکا درصدد برآمدند تا روند مذاکرات را غیرسازنده تلقی کنند.
کنش سازنده در مذاکرات و دیپلماسی در نگرش کشورهای اروپایی با ایران در شرایطی معنا پیدا می کند که توافق بر اساس قواعدی انجام گیرد که قبلا در چهارچوب برنامه جامع اقدام مشترک تنظیم شده بود. در حالی که ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری خود مانع از اجرای چنین توافقی شد. رویکرد ترامپ و بسیاری از گروه های محافظه کار آمریکایی معطوف به طرح این نکته است که جمهوری اسلامی تمایلی به توافق نداشته بنابراین باید از سازوکارهای کنش نظامی و عملیاتی برای وادارسازی ایران به توافق استفاده شود. چنین رویکردی با واقعیت های تاریخی و توافق انجام شده در قالب برجام کاملا مغایرت داشته و بیانگر آن است که ایالات متحده و اسرائیل تلاش دارند تا نشانه هایی از تهدید را به مثابه ابزاری برای وادارسازی ایران به نرمش و انعطاف پذیری فراگیر مورد استفاده قرار دهند.
رویکرد سیاست خارجی ایران در ماه های گذشته معطوف به پیگیری این نکته بوده است که دیپلماسی به عنوان ابزاری برای ایجاد موازنه تعادل و اعاده همکاری های متوقف شده، مورد استفاده قرار گیرد. در حالی که آمریکا و اروپا مذاکرات دیپلماتیک را به عنوان چاشنی عملیات نظامی اسرائیل قرار داده و عملا دونالد ترامپ حلقه کنش عملیاتی تکمیلی را برای کاهش قدرت هسته ای صلح آمیز ایران به کار گرفته است. در چنین شرایطی طبیعی به نظر می رسد که ایران در روند دیپلماسی هسته ای بر ضرورت ها و مواضع خود تاکید داشته باشد.
در شرایطی که آمریکا و اسرائیل از ابزار نظامی برای وادارسازی دیپلماتیک ایران بهره گرفته و در این فرآیند بخش قابل توجهی از قابلیت های صنعتی ایران در حوزه فعالیت های صلح آمیز هسته ای را هدف قرار داده ، طبیعی است که هیچگونه تمایلی به انعطاف پذیری بیشتر نخواهد داشت.انگاره ایرانی، در شرایط تهدید تصاعدیابنده هیچ گاه معطوف به سازش و تسلیم نبوده است. چنین رویکردی نشان می دهد که ایران به ضرورت های سیاست بین الملل توجه داشته و دیپلماسی سازنده را محور اصلی سیاست امنیتی، صنعتی و راهبردی خود قرار داده است.به همان گونه ای که برخی از گروه های محافظه کار آمریکا از کاربرد ابزار نظامی علیه تاسیسات هسته ای که مورد نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار دارد حمایت به عمل آورده اند، برخی از مجموعه های راهبردی آمریکایی اقدام آمریکا را به منزله نشانه هایی از «جنگ غیرضروری» مورد انتقاد قرار می دهند. کاربرد مفهوم جنگ غیرضروری به معنای آن است که دیپلماسی می تواند در شرایط کنش همکاری جویانه و سیاست معطوف به حسن نیت و اقدام سازنده به نتایج مطلوب تری نائل شود.در چنین شرایطی مقام های اسرائیلی تلاش دارند تا گزینه جنگ را جایگزین دیپلماسی و سازوکارهای کنش همکاری جویانه قرار داده و از این طریق برای نیل به تعادل، صلح و موازنه از ابزار نظامی و اقدامات خشونت بار استفاده می کنند. برای اجرای چنین رویکردی عموما آمریکا و اسرائیلی ها روایتی از تهدید ایران را در دستورکار قرار می دهند. پایان بخشیدن به روایت تهدید ایران صرفا در شرایطی حاصل می شود که جمهوری اسلامی قابلیت های تاکتیکی خود را به میزانی گسترش می داد که زیرساخت های موازنه و بازدارندگی تاکتیکی محدود به وجود آید. اسرائیل بی وقفه تلاش دارد تا سیاست جنگ و کاربرد قدرت نظامی را به عنوان یکی از ابزارهای مورد استفاده قرار دهد که کاربرد دیپلماسی را به حداقل ممکن تقلیل دهد. در شرایط موجود، ایران تلاش دارد معادله سیاست قدرت و امنیت خود را برای اجتناب از تهدیدات کنترل جنگ و بازتولید قدرت به کار گیرد. کاربرد قدرت در شرایطی حاصل می شود که هر بازیگری بتواند شکل خاصی از معادله قدرت را در راستای یکجانبه گرایی مورد استفاده قرار دهد. آمریکا و اسرائیل حتی در شرایط آتش بس ترجیح می دهند تا ایران را در وضعیت تهدید و معمای امنیت قرار دهند.الگوی رفتار امنیتی، دیپلماتیک و حتی رسانه ای آمریکا و اسرائیل به گونه ای است که همواره از سازوکارهای تهدید بهره گرفته اما تلاش دارند اقدامات خود را بر اساس سیاست قدرت توجیه کنند. سیاست امنیتی، راهبردی و ضرورت های کنش دیپلماتیک ایران می تواند زمینه لازم برای همکاری های چندجانبه با اتحادیه اروپا را بار دیگر پیگیری و تجربه کند. ایران همواره تلاش داشته است الگوی رفتاری خود را بر اساس توافق و منافع متقابل سازماندهی کند، در حالی که ادبیات اسرائیل در شرایطی که مذاکرات قطعی شده، معطوف به ایجاد ابهام و تهدید جدید است.
در چنین شرایطی طبیعی است که ایران ناچار خواهد بود برای نیل به توافق جدید نه تنها به ضرورت های صنعتی و دیپلماتیک توجه داشته باشد، بلکه زیرساخت های لازم برای مقابله با تهدیدات امنیتی اسرائیل را از ذهن دور نسازد. انفجار در بندر شهید رجایی مربوط به شرایطی است که زیرساخت های کنش ارتباطی و دیپلماتیک ایران و آمریکا به وجود آمده بود. در همان دوران تاریخی که دیپلمات ها و مقامات اجرایی ایران از روند مذاکرات احساس رضایت داشتند، اسرائیل از سازوکارهای نظامی برای مقابله با قابلیت های راهبردی ایران بهره گرفت. سیاست امنیتی آمریکا و اسرائیل مبتنی بر همکاری برای محدودسازی قدرت ایران است. طرح مساله مکانیسم ماشه از سوی اتحادیه اروپا به مفهوم آن است که فشار علیه ایران می تواند ماهیت ترکیبی داشته باشد.فشار ترکیبی علیه ایران مبتنی بر ایفای نقش سازنده و همکاری جویانه بازیگران است که دارای اهداف مشترکی در ارتباط با کاهش قدرت صنعتی ایران در حوزه هسته ای هستند، چنین انگاره ای بخشی از واقعیت های مربوط به سیاست تهدید علیه ایران محسوب می شود.
اگرچه دیپلماسی هسته ای ایران در مذاکرات 4 مردادماه 1404 مبتنی بر نشانه هایی از ابهام و عدم حسن نیت است، اما دیپلماسی در شرایط تهدید از قابلیت لازم به عنوان ابزاری تکنیکی و تاکتیکی برای به حداقل رساندن تهدیدات محسوب می شود. توافق با اتحادیه اروپا و تروئیکای اروپایی از این جهت اهمیت دارد که زیرساخت های روانی، رسانه ای، حقوقی و دیپلماتیک برای محدودسازی کنترل اقدامات خصمانه بیشتر از سوی آمریکا و اسرائیل را به وجود می آورد. در عصر موجود ایران باید سیاست بقای راهبردی را در دستورکار قرار دهد. طبیعی است که در این شرایط زمینه برای مذاکرات دیپلماتیک و انعطاف پذیری وجود خواهد داشت. اروپا واقعیت جداگانه ای از آمریکا و اسرائیل محسوب نمی شود، بلکه باید آن را به مثابه بخش حقوقی و نهادی سیاست تهاجمی علیه ایران دانست. درک واقعیت های سیاست راهبردی اتحادیه اروپا در ارتباط با ایران از این جهت اهمیت دارد که جمهوری اسلامی می تواند برخی از واقعیت های جدید را در دستورکار قرار داده و در فضای راهبردی مبتنی بر سیاست تهاجمی علیه ایران از سازوکارهایی استفاده کند که اولا معطوف به توافق پایدار باشد ثانیا منجر به کسب نتایجی از طریق دیپلماسی هسته ای شود که حداقل های نیاز ایران به غنی سازی صلح آمیز را در چهارچوب ضرورت های صنعتی و پزشکی ایران به رسمیت بشناسند.