چاه اسنپ‌بک یا چاه قطعنامه؟/ درباره نتایج رئالیسم جادویی در سیاست خارجی

حسن صالحی‌خواه/ خبرنگار

چاه اسنپ‌بک یا چاه قطعنامه؟/ درباره نتایج رئالیسم جادویی در سیاست خارجی
اقتصاد ایرانی: مکتب واقع‌گرایی در روابط بین‌الملل، این روزها مظلوم‌ترین مکتب فکری در جهان علوم سیاسی ا‌ست. چراکه هر کس در ایرانِ امروز می‌خواهد روی عملکرد منفی تندروها در حوزه سیاست خارجی خاک بریزد، آن را به اسم واقع‌گرایی یا رئالیسم فاکتور می‌کند. البته آنچه آن‌ها به عنوان رئالیسم می‌شناسند، در واقع رئالیسم جادویی‌ است؛ جایی که مرزهای واقعیت و خیال محو می‌‌شود و عناصر جادویی در دنیای واقعیت‌ها رژه می‌روند. آن‌ها برخی اصول واقع‌گرایی مثل ایجاد ابزار قدرت یا بازدارندگی را در دست گرفتند اما در واقع ابزار قدرت به نحوی که آن‌ها فکر می‌کردند، وجود نداشت. در حالی که مشغول شمشیر زدن با شمشیرهای نامرئی بودند، طرف مقابل هم ایران را تحریم می‌کرد و آنقدر صبور بود که بنشیند و اثر گذاشتن این تحریم‌ها را با مرور زمان تماشا کند. 

در آن زمان، نگاه اعلامی این بود که شورای امنیت دارد در امور ایران دخالت می‌کند و این که قطعنامه‌ها کاغذپاره هستند و تحریم‌ها تاثیری ندارند. از یک طرف ایران تحت تحریم‌های آمریکا و سپس اروپا قرار می‌گرفت و از سوی دیگر، شورای امنیت سازمان ملل حلقه تحریمی خود را تنگ‌تر می‌کرد. اما نکته این بود که با خزانه پر و البته تحریم‌هایی که اثر خود را به مرور زمان نشان می‌دادند و اثرشان در ابتدا فوری نبود، شاید طبیعی‌ترین کار برای این جماعت همین واکنش‌ها بود. چون هر چه در افکارشان بیشتر غوطه‌ور می‌شویم، بیشتر می‌فهمیم چقدر با واقعیت‌های جهان غریبه هستند.

تصورشان این است که جهان بر مدار ما می‌چرخد یا اینکه در یک فضای خلأ و خالی از دیگر بازیگران، هر آنچه خواستیم انجام می‌دهیم و هیچ کس هم نمی‌تواند با ما کاری داشته باشد. حتی اگر کاری داشته باشد هم مهم نیست. چون حق با ماست، ایرادی ندارد. در واقع تصورشان این است که ما با این ابزارها خیلی از اقدامات را می‌توانیم انجام دهیم بدون این که نگران عواقب آن باشیم. همان تفکری که ایران را در چاه معرفی به عنوان تهدید صلح و امنیت بین‌الملل انداخت. تفکری که البته هنوز هم نمی‌گوید ما اشتباه کردیم که بر مبنای تصورمان از فروپاشی نظم پس از جنگ جهانی دوم پیش رفتیم و فکر کردیم در دنیای پسافروپاشی، قرار است یکه‌تاز باشیم. برای همین چارچوب‌های ظالمانه اما حاکم بر جهان را بدون ضرورت واقعی زیر پا گذاشت و گرفتار شد.

خاطرتان هست زمانی که ایران به این چاه افتاد، چه تصویری از خود نشان می‌داد؟ کشوری خارج از چارچوب‌ها که قصد دارد مدیریت جهان را دستخوش تغییر کند، احتمالاً اگر ایران در آن دوره تا این حد خود را بر برخی سیاست‌های دیگر مُصِر نشان نمی‌داد، تا این اندازه روی نقطه فشار هسته‌ای و تا حدی موشکی‌اش دست نمی‌گذاشتند.

اسرائیل یک رژیم آپارتاید است و در آن شکی نیست ولی نباید زاویه نگاه را از ایران به کشورهای مقابل تغییر دهیم. اسرائیل حکومتی با این مختصات است، دست به برخی ماجراجویی‌ها می‌زند و تن به چارچوب‌ها نمی‌دهد. نباید آن را تبرئه کرد. اگر موضوعات را از همین زاویه نگاه کنیم، عجیب نیست که چین و روسیه هم در آن دوران به تحریم و کنترل ایران رای منفی نمی‌دادند. آن کنش‌ها اگر رخ نمی‌داد، ایران در این چاه نمی‌افتاد. 

برجام بیشترین چیزی بود که ایران توانست در حوزه هسته‌ای دریافت کند. غنی‌سازی‌اش به رسمیت شناخته شد و امتیازاتی داد و امتیازاتی گرفت. روندی که کار نکردن آن و از بین رفتنش، تابع اقدامات موثر عوامل داخلی و خارجی بود. مرده آن هم ایران را ۱۰ سال از چاه قطعنامه‌ها بیرون آورد. اگر ایران به صورت غیرضروری در این چاه و تله امنیتی‌سازی نیفتاده بود، اسنپ‌بکی وجود نداشت که بخواهد ما را بار دیگر نگران کند که ذیل فصل هفتم چه اتفاقاتی برای کشور رخ خواهد داد. 

با توجه به تحریم‌های یکجانبه ایران از سوی آمریکا، اثر اقتصادی این قطعنامه‌ها کم‌تر از گذشته ارزیابی می‌شود. اما در هر صورت، ایران به یک کشور تحت تحریم‌های شورای امنیت تبدیل خواهد شد که بسیاری از اقدامات علیه آن مشروع است. حتی اگر در بسیاری مسائل حق با ایران باشد. چون اصولاً در نظام بین‌الملل حق کارکردی ندارد. منطق زور کارساز است و البته آن زوری که واقعاً وجود داشته باشد نه این که ما تصور کنیم از آن بهره‌مند هستیم. ایران از ابتدا نباید درگیر این قطعنامه‌ها و شورای امنیت می‌شد که حالا نگران شرایط پس از بازگشت آن‌ها باشد.

وبگردی
    ارسال نظر