ما فرشته نیستیم/درباره شاعری که فلسطین را بهانه کرد تا از رنج بشری در کره زمین سخن بگوید

سعید دهقانی/ پژوهشگر

ما فرشته نیستیم/درباره شاعری که فلسطین را بهانه کرد تا از رنج بشری در کره زمین سخن بگوید
اقتصاد ایرانی: «ملتی خواهیم شد، اگر بخواهیم... اگر بفهمیم که ما فرشته نیستیم و زشتی از آنِ دیگران نیست.» این بخشی از قصیده «اگر بخواهیم» از شاعر شهیر فلسطینی، محمود درویش، با ترجمه «سعید هلیچی» است. آنچه در ادامه این یادداشت می‌خوانید، شرح همین بیت است. درواقع محمود درویش به‌عنوان شاعری که به‌عنوان ادیب و شاعر مقاومت شناخته می‌‌شود، به انتقاد از خود و دیگران پرداخته.

ادامه یادداشت بخوانید:

برای فهم انقلابی که محمود درویش در شعر عرب رقم زد، باید نگاهی تاریخی به شعر مقاومت در فلسطین انداخت. وجه تمایز درویش با شاعران مقاومت پیش از خود، در این است که آنها خود را خیر مطلق و دیگری را شر مطلق می‌پنداشتند. دائماً در مدح فرهنگ و میراث فلسطینی می‌سرودند و این تصویر را بازنمایی می‌کردند که این میراث توسط دزدان و سارقان به یغما رفته؛ حال آن‌که هیچ انتقادی به مردم فلسطین وارد نمی‌کردند. از دهه 1920 تا زمان تأسیس اسرائیل در 1948 شاعرانی مثل «ابراهیم طوقان» و «عبدالرحیم محمود»، استعمار را شر مطلق می‌پنداشتند و در اشعارشان به آن می‌تاختند.

ابراهیم طوقان با شعر معروف «موطنی» نقش مهمی در برانگیختن احساسات استعمارستیزانه ایفا کرد. در دهه 1930 رگه‌هایی خفیف از «دیگری‌ستیزی»، جایگزین استعمارستیزی در شعر مقاومت فلسطین شد. در دهه 40 به‌ویژه پس از تأسیس حکومت اسرائیل، مضمون اشعار مقاومت فلسطین این‌گونه بود که فلسطین به‌دست دشمنان به‌سرقت رفته است. پس از تأسیس اسرائیل، شعر مقاومت عرب چنین درون‌مایه‌هایی به خود گرفت که دشمن صهیونی مسبب همه بدبختی‌ها، هجرت‌ها، فقر و ظلم بوده است. «عبدالکریم الکرمی» ملقب به ابوسلمى، یکی از نامدارترین شاعران این دوره است. 

اما دهه طلایی شعر مقاومت فلسطین، در دهه 1950 آغاز شد؛ زمانی‌که شاعرانی مثل «سمیح القاسم» و «توفیق زیاد» درون‌مایه‌هایی مانند عشق رمانتیک را وارد شعر مقاومت کردند. درحقیقت این انقلاب ادبی باعث شد تا ادبیات مقاومت فلسطین تلطیف شود. شاعران این دهه نه‌تنها پیشتازان ادبیات عرب در عصر خود بودند بلکه ابداع‌کننده مضامینی ادبی بودند که هنوز هم در اذهان عمومی نقش بسته است؛ برای مثال تشبیه وطن به معشوقه و تشبیه نقشه فلسطین به پیکر محبوبه، یکی از ابداعات این نسل از ادیبان فلسطینی بود.

«محمود درویش»، نامداراترین این چهره‌ها بود. او افزون بر اینکه در سروده‌هایش ارض فلسطین را به معشوقه‌اش تشبیه می‌کرد، مضامین اجتماعی و مشکلات اجتماعی را نیز وارد شعرش کرد. برای مثال، او حتی به افراط‌گرایی اسلامی نیز اشاره کرده بوده و گویی نقد تند و تیزی به جامعه خود، یعنی فلسطین داشته است. به این بخش دیگر از قصیده او ـ که در ابتدا نیز به آن اشاره شد ـ توجه کنید: «ملتی خواهیم شد، اگر بخواهیم... اگر به خواننده‌ای اجازه دهند سوره الرحمن را در جشنی مختلط بخواند؛ ملتی خواهیم شد اگر به درست و غلط احترام بگذاریم.» سخت است ادعا کنیم که درویش سنت‌ستیز بود، چراکه او همواره دل در گرو فرهنگ فلسطینی داشت اما این حقیقت غیرقابل کتمان است که مدرنیته تأثیرش را بر افکار و درنتیجه سروده‌هایش گذاشته بود.

او وقتی درباره فلسطین می‌سرود، از کلیشه‌هایی مانند شاخه زیتون فراتر رفت و نمادهایی نو و خلاقانه در شعرش به‌کار برد که هیچ‌کدام از شاعران هم‌وطن او چنین نکردند.  اکنون که بحث به این‌جا رسیده، گریزی نیست از بیان این حقیقت که ژرفای اشعار درویش به‌دلیل غنای فلسفی آن نیز بوده است. برای مثال، او در بسیاری از قصایدش جبرگرایی را درون‌مایه آثارش کرده است؛ گویی می‌خواسته بگوید، آنچه بر فلسطین می‌گذرد، جبر تاریخی بوده است و بس. به‌عبارت‌دیگر، آن‌چه بر فلسطین می‌گذرد، محصول تقدیر است.

برای نمونه به این بخش از قصیده لاعب النرد (تخته‌باز) توجه کنید: «من در بودنم هیچ نقشی نداشته‌ام. و اگر مزرعه از هم نپاشیده بود (توسط موشک‌های دشمن)، شاید زیتونی می‌شدم؛ یا معلم جغرافیا، یا کارشناس سرزمین مورچگان یا پاسبان... کیستم من که به شما بگویم؟» محمود درویش در این قصیده، تقدیرگرایی را چاشنی شعر مقاومت کرده و می‌گوید، مشقت و رنج فلسطینیان وجود دارد اما این بخشی از مشیت است.

در هر حال مضامین فلسفی و شاید بتوان گفت عرفانی سروده‌های محمود درویش، انقلابی را در ادبیات جهان رقم زد که تا این لحظه بدیلی نداشته است. او از دوقطبی‌های خیر و شر گذر کرد و به ژرفای صناعت ادبی رسید؛ فلسطین را بسان سرزمین مادری دوست داشت اما چنان‌که از اشعارش برمی‌آید فلسطین فقط بهانه‌ای بود تا درباره رنج بشر در سراسر دنیا سخن بسراید.

وبگردی
    ارسال نظر