تبلیغات

جامعه لحظه‌‎ای ما و ضرورت‎‌های جامعه پایدار

پرویز پیران/ جامعه‌شناس

جامعه لحظه‌‎ای ما و ضرورت‎‌های جامعه پایدار
تبلیغات
اقتصادایرانی:
اقتصاد ایرانی: ما در دوران گذار بسیار پراهمیتی هستیم و این دوران گذار پراهمیت از سلطنت خسروپرویز تا امروز نقش مهمی در جامعه ایران داشته است و کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این مسیر زایش ساعات دردآوری برای این زایمان وجود دارد که ناگزیر از تحمل آن هستیم.
 
ادامه یادداشت را بخوانید:
 
در ابتدای بحث دو نکته را تاکید می‎‎‌کنم اول اینکه به صورت مستند و با داده‌‎های مختلف می‎‌توانم ثابت کنم که در تاریخ ایران هرگز شرایط برای توسعه پایدار، زیست محیطی و... مثل دوران حاضر، آماده نبوده است. امکاناتی که ایرانیان در سطح جهان به دست آوردند و البته در ایران با همه مشکلات، توانمندی‎‌هایی که در نسل جدید مشاهده می‎‌کنیم در کنار ثروتی که ایران در جهان دارد و تخصص و تجربه موجود، امکان این وجود دارد که ایران به بهترین وجه به یک توسعه انسان‌محور و زیست محیطی پایدار برسد و در درجه اول این زخم‌‎های زیست محیطی را التیام ببخشد. نکته دوم اینکه ما در دوران گذار بسیار پراهمیتی هستیم و این دوران گذار پراهمیت از سلطنت خسروپرویز تا امروز نقش مهمی در جامعه ایران داشته است و کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این مسیر زایش ساعات دردآوری برای این زایمان وجود دارد که ناگزیر از تحمل آن هستیم.

ایران خردجمعی تاریخی‌اش را از دست داده‎است

حالا درباره جامعه لحظه‎‌ای که موضوع سخنرانی من است. نکته‌‎ای که می‎خواهم بگویم این است که اگر کسی به بالاترین درجه از علم و دانش و تجربه روزمره و کاری خودش رسیده باشد؛ وقتی مخصوصاً در شرایط جامعه ایران اثرگذار خواهد بود که به آن تجربه و خرد جمعی اضافه کند اما متاسفانه جامعه ایران در این 150 سال گذشته یکی از مشکلاتش این بوده است که نه‌تنها به خردجمعی دست پیدا نکرده است بلکه خردجمعی تاریخی‌اش را نیز در این مدت از دست داده است. با این حرفی که زدم می‎رسم به جامعه لحظه‎ای شاید برای شما سوال باشد که چرا من به جامعه لحظه‎ای رسیدم؟

سال 1394 بود در جلسه‎ای که برای بررسی مسائل اجتماعی ایران برگزار شد، آنجا من اعلام کردم در علائم تشخیص شناسانه به این نتیجه رسیده‎ام که جامعه ایران وارد جامعه لحظه‎ای شده‎است. بعضی از دوستان آمدند و گفتند که ما رفتیم منابع را نگاه کردیم، این جامعه لحظه‎ای جایی گفته نشده و این عجیب است و من هم گفتم پس بیاییم یک مفهوم بسازیم. البته در غرب هم به جامعه لحظه‎ای اشاره شده است اما به این شکل نبوده است و متنی که شایسته برای این مفهوم باشد، وجود ندارد. 

تحقیقی برای شناخت جامعه ایران

در این مفهوم من سه بخش را می‎خواهم توضیح دهم؛ 1- چگونه به جامعه لحظه‎ای رسیدیم؟ 2- جامعه لحظه‎ای چیست و چه ویژگی‎هایی دارد؟ 3-چه باید بکنیم؟

سال‌ها پیش وقتی من در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران درس می‎دادم، جلسه دوم یا سوم، احساس کردم نمی‎توانم درس بدهم؛ از درون این حس برای من ایجاد شده بود. من درس را به خوبی بلد بودم ولی از خودم می‎پرسیدم جامعه ایران  چرا نتوانسته؟ بعد که بررسی کردم متوجه شدم. ایران در 150 سال گذشته وجود نداشته و فقط لقلقه زبان است و فقط اسم ایران به زبان برده می‎شود. همین بحران را داشتیم و پس از آن آمدیم با دانشجویان منابع مختلف را مطالعه کردیم. به عبارتی آمدیم 35 یا 36 سوال را مطرح کردیم و گفتیم که کتاب‎های مربوطه تاریخی،  خاطرات و سفرنامه و... را بخوانید و این سوالات را پاسخ دهید. از سال 1364 این کار شروع شد و تا سال 1391 ادامه پیدا کرد.

در این مدت من چندین سال از دانشگاه فاصله گرفتم؛ دو بار منع تدریس شدم، یک بار 4 سال اخراج شدم و یک بار هم حدود یک سال به نشان اعتراض دانشگاه نرفتم. با این حال ما بررسی را انجام دادیم. (همین‎جا به یک موضوع اشاره کنم که بررسی منابع تاریخی مشکلات عدیده‎ای دارد؛ مثلاً بسیار رونویسی انجام گرفته بدون آنکه ارجاع داده شده باشد و بر همین اساس کار بسیار سخت است) این نوع تحقیقات به شما گستره نگرش می‎دهد و تاثیرات مثبت دیگری هم دارد. به هرحال کار انجام شد و در جمع‌بندی‌ای که انجام دادیم به 5 گزاره رسیدیم.

1.نظریه راهبرد و سیاست سرزمینی

2.نظریه معماری خرد و نظریه معماری کلان

3.نظریه‌ آبادی

4.نظریه امتناع جامعه ایران از مشارکت به معنای فنی و تخصیصی

5.نظریه ویژگی‎های شخصیت فردی و جمعی باز مهندسی‌شده که به نام ایرانیان ثبت شده است.

اینها را که جمع و بررسی کردیم به این رسیدیم که بخشی از مشکل به خاطر مدرنیته است. این را هم بگویم که مدرنیته زبان توسعه است، چیزی نیست که از آن گریز پیدا کنیم و این داستان زندگی همه جوامع امروز است. اما چگونه این را به دست آوردیم؟ مقایسه بین کشورهای ترکیه، مالزی، اندونزی و مهمتر از همه ژاپن برای دستیابی به اهداف تحقیق انجام گرفت. درباره اینکه کدام بیشتر موفق شده و چگونه موفق شده است و... در این بین موضوع ارتقا و پیشرفت در حوزه درمان و علم و...  تفکیک قوا و ارتش ملی همگی مهم است اما باید به این پاسخ داد که این روند چگونه ادامه پیدا کرد و چرا این پیشرفتی که در کشور آغاز شده بود به این نقطه رسید؟ چرا این 150 سال در ایران به گونه‌ای پیش رفت که مرتب دشمنی با آن مطرح می‎شود؟ 

سرمایه اجتماعی به شدت صدمه دیده است

می‎بینیم در این بازه (از 150 سال پیش تا به امروز) نوعی نگاه ایدئولوژیک حاکم می‎شود و کم‎کم مشکلات کشور سر برمی‎آورد. مشکلاتی که بهتر است بگوییم شکاف‎های اجتماعی است. در این مدت بحران‎هایی در همه زمینه‎ها شکل گرفت و به مرور جامعه تاریک و بی‎آینده می‎شود. الان در بسیاری از تحلیل‎ها گفته می‎شود 70 درصد جامعه تلاشش برای بقای روزمره است. سرمایه اجتماعی کاملاً صدمه دیده است؛ به‌ویژه درباره رابطه حکومت با مردم و اعتماد به حداقل رسیده است. این نوع اطلاعات و در کنار آنچه در جامعه در سطح خانواده و... می‎بینیم را اگر در نظر بگیریم جامعه لحظه‎ای مشخص می‎شود. 

ویژگی‌‎های جامعه لحظه‌‎ای

درباره ویژگی‌های جامعه لحظه‎ای چند مورد را اشاره می‎کنم:

1.لغو آینده‌نگری، جامعه بی‎آینده دچار زمان آنی و جامعه لحظه‎ای می‎شود. حتی حکومت هم برای التیام‌بخشی از آن، تلاش به زدن مرهم می‎کند اما بدون ریشه‌یابی آن نتیجه‎ای هم ندارد.

2.فرسوده شدن نهادها و آنچه که در پایدارسازی این نهادها نقش داشت. 

3.فروپاشی اخلاق که دلایل مختلف آن در جامعه و در ادوار مختلف قابل تشخیص است.

4.سطح تناقض در حافظه جمعی و مهندسی بیگانه در این رویکرد نقش جدی دارد.

5.تصمیمات واکنشی در تمامی مسائل، حتی شاهد مدیریت واکنشی هم هستیم و در ادامه تبدیل همین مدیریت به مدیریت بحران ناقص. نمونه‌اش مدیریت که در پی زلزله‌‎هایی مانند بم و آذربایجان و... اتفاق افتاد. در کشوری که حادثه‌خیز است و مستعد رخداد مصیبت جمعی است این موضوع بسیار نگران‌کننده ‎است. در زمان زلزله آذربایجان در ایران نبودم اما مقاله‎ای نوشتم با عنوان «بیهوشی جمعی و بی‎سوادی همگانی» و به این اشاره کردم که ما شاهد تکرار تروماهای این حوادث هستیم؛ همانند همه زلزله‎های قبلی همه ناکارآمدی‎ها در مدیریت و عدم التیام جامعه تکرار شده است. 

6.متاسفانه بهبود نیافتن شرایط به گونه‎ای است که جایگزین امید تنازع بقا شده است. یعنی افراد در جامعه برای زنده ماندن تلاش می‎کنند.

7.کاهش روابط اجتماعی و عاطفی و گسترش روابط اجتماعی بر مبنای نیاز همه اینها در جامعه شکل می‎گیرد.

8.از همه مهمتر سودمحوری در ارتباط است. 

9.نابودی طبقه متوسط به پایین و شکل‎گیری یک‌شبه طبقه متوسطی که بسیار لمپنیسم رفتار می‎کند، از دیگر نشانه‎های آن است. درباره اندیشه‌ها و پیام‎ها و اندرزهای طبقه متوسط که مدرنیته و دموکراسی است؛ حاملانش یعنی معلمان، اساتید دانشگاه و هنرمندان فرو رفته‎اند. یعنی آنها که آرمان‌های ویژه‎ای داشتند فرورفتند و جانشین آن گروه‎های دیگر شدند که یکی از آنها همان جماعتی هستند که اصلاً دغدغه معمول را ندارند و حتی مشارکت به ضررشان است. یعنی افرادی جایگزین شدند که ناآگاه به منافع ملی، بی‌توجه به منافع ملی و جمعی و آن خودمحوری بیمارگونه‎ای ایرانی که از مشکلات اساسی جامعه ماست در آنها وجود دارد. 

10. در نهایت هم می‎بینیم که جامعه ایران یک جامعه تروماتیک شده است. جامعه ایران جزء 5 جامعه تروماتیک جهان است.دوره فترات، جنگ، نوع روابط با جهان و همسایگان و... همه موجب حرکت ما به این وضعیت شد. مسعود پسر محمودشاه 38 سال می‎جنگد و همه را سرکوب می‌کند که قلمرو پدرش را به دست بگیرد. این یکی از دوره‎های فترات است. سرکوب جامعه به شکل‎گیری جامعه خشونت‌محور منجر می‎شود.حالا خشونت می‎تواند جسمانی، روحی، روانی، محروم کردن، به حساب نیاوردن و... باشد. باید تلاش شود این خشونت از جامعه حذف شود و متاسفانه این عقده حقارت در ایرانی دیالکتیکی است و به شدت فروتنانه و بدبختانه، التماسی و فلک‌زدگانه است. با زیردست به شدت خشونت‌محور است. 

چه باید کرد؟

اول از همه ما نیازمند آن هستیم که جریان خودکاوی و خودداری را شکل دهیم. اگر من همه اینها را می‎گفتم در این 150 سال دست مهندسین خارجی است. همه می‎گفتند:«نظریه توطئه است». خود آنها هم به این نتیجه رسیده‌اند. الان که اسناد محرمانه بریتانیا منتشر شده است می‎بینیم سه موضوع مطرح شده است:

1.ثابت کند جامعه ایران نمی‎تواند خود را مدیریت کند و نباید ایران مستقل شود. چون آنها متوجه شده بودند این مستقل شدن ایران به ضررشان است.

2.جامعه ایرانی تاریخ آن‌چنانی ندارد.

3.انسان ایرانی، انسانی دروغگو، حقه‌باز، چندچهره و... است. چنانچه حاجی‌بابا اصفهانی در کتابش این را آورده است. آدم‌های مهمی به این موضوع کمک کردند و تاریخ ادبیات نوشته‎اند و حتی ما اسامی آنها را روی خیابان‎هایمان گذاشتیم بدون توجه به این همراهی که با تثبیت این نگاه انجام داده‎اند البته در حوزه‎های دیگر خدمات داشته‎اند اما در این زمینه چنین نقش‌آفرینی کردند.

جالب آن است که ما در یکی از گزاره‎ها ثابت کردیم که ویژگی‌های شخصیت فردی و جمعی ایرانیان درست تعریف نشده و اینها سازوکارهای دفاعی و مکانیزیم‌های انطباقی بوده است.  شما وقتی هر روز یک ازبک، تاتار و این و آن بیاید مجبوری شبیه آنها شوی و مجبوری در رودربایستی دروغ بگویی ولی اینها متاسفانه در ما ادامه پیدا کرده است و ما به یک روانکاوی جمعی به فوریت نیاز داریم. 

آدم‌های متفکر عرفان را مانع توسعه عنوان کردند 

برای خودکاوی و خودیابی. یکی از موارد مهندسی‌شده در اینجا از بین بردن عرفان ایرانی است. همه آدم‌های متفکر در ادوار مختلف عرفان را مانع توسعه می‎دانستند. عرفان پویا عرفان جنگنده و جمعه است؛ عرفان شیخ شهاب سهروردی، عرفان بایزید بسطامی، عرفان مولوی و خرقانی است. عرفان ایستا مفاهیمی را به ما عرضه کرده است اما مهم عرفان پویا و جنگنده‎ است و اینجا ما بازسازی عرفان را می‌خواهیم.جنبش‎های اجتماعی ایران در طول تاریخ صبغه عرفانی پویا داشتند. جامعه لحظه‎ای در جامعه ایران به شدت پایدار شده‎ است و چون نگاه‌تان باید دیالکتیکی باشد دارد پادزهرش را هم تولید می‎کند.

خانم‌‎ها پرچمدار توسعه‎‌اند

عناصری از نگاه گسست با شبه‌مدرنیته و علاقه‌مندی به مدرنیته واقعی وجود دارد. خانم‎ها پرچمدار توسعه‎اند و 40 سال پیش من گفتم کلید توسعه ایران دست زنان ایران‌زمین است. زن‌هایی به دلیل اینکه بیشترین فشارهای اجتماعی بر آنها وجود دارد، چنین ویژگی دارند. در آن زمان کاری را برای آکادمی سوئیس درباره تصمیم‎گیری در خانواده داشتیم که در 51 روستا و 60 شهر بررسی کردیم که در آنجا ثابت شد یا زن‌ها تصمیم می‎گیرند یا تصمیم را می‎سازند و مرد تصور می‎کند تصمیم خودش است. به ما ثابت شد خانواده در حال تغییر است.

مسئله دیگر این است که تاریخ ایران کاملاً تغییر شکل پیدا کرده و اینجا دیالکتیک خاص و عام مطرح است. اول دستاوردهای بشری که باید آن را عالی یاد بگیریم و نقدش کنیم و دوم جامعه ایران را بی‎رحمانه نقد کنیم. ژاپنی‎ها گفتند ما مدرنیته را می‎خواهیم اما در دل ژاپنی بودن؛ در نهایت مشکل جامعه‌شناسی و جامعه ما این است که ما اصلاً نقد نمی‎کنیم و باید جامعه را بی‎رحمانه و بی‎پروا نقد کنیم.  جامعه‌شناسی بدون نقد معنی ندارد. در ایران جامعه‌شناسی نتوانسته به عنوان یک علم در مسیر اهدافش نقش‌آفرینی کند.

تبلیغات
تبلیغات
وبگردی
    تبلیغات
    ارسال نظر