تبلیغات
تبلیغات

راز خودزنی پژمان جمشیدی فاش شد: یک لحظه شک نکردم!

اقتصاد ایرانی : راز خودزنی پژمان جمشیدی فاش شد! بازیگر محبوب سریال‌های تلویزیونی با روایتی جذاب از زندگی شخصی و هنری خود، پرده از اتفاقاتی برداشت که مسیرش از فوتبال به دنیای بازیگری را تغییر داد و مخاطبان بی‌شماری را به خود جلب کرد.

تبلیغات
اقتصادایرانی:

زندگینامه

پژمان جمشیدی در خانواده ای کم جمعیت در تهران به دنیا آمد. او فرزند دوم خانواده است و یک برادر بزرگتر از خود و یک خواهر کوچکتر به نام مامک دارد، پدرش دبیر زمین شناسی و زیست شناسی و مادر مرحوم اش معلم اول دبستان بود.

در مورد تو می گویند آنقدر رفت و آمد کردی با این هنرپیشه ها تا بالاخره بازی کردی.
- حالا این حرف ها را می زنند؛ اصلا من آدم و رفتم بقیه اش چی؟ نمی خواهم بگویم بازی خوبی کردم اما چه متنی بود؟ متنی که همه اش شوخی با من بود. نیامدند بگویند پژمان جمشیدی اسطوره است یا شاهکار. بعد هم اینکه درست است، من شانس داشتم که آنها دوستان من بودند.
از چه سالی با آنها دوست شدی؟
- فکر کنم از سال 80 به بعد.
ایده این سریال پژمان از کجا آمد؟
- من خودم اتفاقاتی که برایم رخ داد را برای آنها تعریف می کردم و پیمان می گفت همین اتفاقات را برای خودت بنویس داشته باشی. ماجرای بانک را در مصاحبه های قبلی هم گفته ام که این اواخر چک ام برگشت خورد چون مرا نمی شناختند؛ این مسائل مربوط به 3 سال پیش بود.
پس طرح این مجموعه طنز مربوط به گذشته بود؟
- من کل ماجرا را برای شما تعریف می کنم. شاید جواب سوال های بعدی تان در صحبت های من باشد. من عاشق نوشتن هستم. پیمان بعد از سه سال زنگ زد به من گفت رفتیم تلویزیون سه تا طرح دادیم، عاشق طرح فوتبالیست شدند، چون آن زمان اسم مجموعه پژمان نبود. قبول کردمو گفتم هر کمکی از من بخواهید در خدمت هستم. حتی شوخی من و پیمان این بود؛ بنویسید طرح از پژمان جمشیدی ... پیمان هم می گفت این طرح ار می دزدم و اسمت را هم نمی زنم. گذشت و بعد از دو هفته زنگ زد و گفت: این طرح حال نمی ده با هنرپیشه کار کرد، باید یک فوتبالیست نقش اصلی را بازی کند؛ اگر نشد نمی نویسم و به تلویزیون هم می گویم انجامش نمی دهیم. بعد جلسه گذاشتیم چه کسی این نقش را بازی کند و به این نتیجه رسیدند که من بازی کنم. آخه من سر سریال شب های بربره هم گریم شدم اما فرار کردم. پیمان گفت به من اعتماد کن و گفتم تو هوای مرا داری و قرار شد استارت بزنیم.
پیمان درخصوص شخصیت پژمان هم با تو صحبت کرد؟
- پیمان گفت از شوخی ناراحت نمی شوی؟ گفتم نه. دوباره گفت خیلی شوخی است و یک جور خودزنی است...
فکر می کنی شوخی بود یا یک جور هجویه حساب می آید یا دست انداختن؟
- اصلا دست انداغختن نیست و اکثریت کار واقعیت است که اغراق آمیز خودش را به مردم نشان می داد. دیروز یکی به من همین حرف را زد اما اصلا قبول ندارم هجو است و بیشتر یک طنز رئال است. کارنامه این گروه مشخص است. البته برای اینکه یکداستان کمدی خوب از کار دربیاید باید اغراق کرد.
می گویند با قبول این نقش خودت را له کردی برای اینکه دوباره دیده شوی.
- اصلا قبول ندارم. پس چرا برخورد مردم فوق العاده است. کجا خودم را له کردم که متوجه نمی شوم. 75 درصد مردم حتی پایین مطالبی که نقد شده ام به من ابراز لطف کرده اند. مردم بیشتر از آن که ارزشش را داشته باشم به من لطف کردند. 95 درصد مردم می گویند من خودم را در دل آنها جا کردم. مردم خیلی شعور دارند و تشخیص می دهند که خودم را له کرده ام یا نه.
به نظر می رسد از دوران بازیگری بیشتر معروف شده ایت.
- بله؛ مخاطب تلویزیون وحشتناک است. من همیشه بحث می کردم چه قشری معروف تر است و حالا متوجه شده ام هنرپیشه هایی که در سریال های پربیننده بازی می کنند. اولش فکر نمی کردم اینقدر مخاطب داشته باشد.
پشیمان نیستی که یک جور خودزنی کردی؟
- از روز اول که مقابل دوربین سروش رفتم تا الان که با شما صحبت می کنم یک ثانیه هم پشیمان نیستم. با کمال میل با خودم شوخی کردم. آن آدم هایی که می گویند خودش را له کرد نظرشان را می گویند اما با نظر من 360 درجه (خنده) فرق دارد.
خیلی ها مصاحبه کردند که ما قبول نکردیم در این سریال بازی کنیم.
- در مورد شخص خاصی صحبت نمی کنم اما طرح داستان را داشتیم، متن هر قسمت را داغ داغ شب پیمان و مهراب می نوشتند و فردا می رفتیم جلوی دوربین. کسی از فیلمنامه خبر نداشت. تنها به شاهرودی زنگ زدم و گفت توانایی بازی در تلویزیون را ندارم ولی بقیه آدم هایی که زنگ زدیم آمدند.
نقدها را می خوانی؟

 بله، بر دیده منت. اما جایگاه سریال مشخص است. حتی دو سه تا از بچه های فوتبالی هم که نقد کرده بودند زنگ زدند و گفتند فقط در مورد دو سه سکانسش نقد داشتند و من هم برای آنها توضیح دادم. این را همه می دانند که هیچ فوتبالیستی با گوسفند جایی نرفته است. ما براساس اتفاقات فوتبالی متن را ننوشتیم و حتی پیمان جونبچه اش را قسم می خورد که من اصلا قسمت ختم را نمی دانستم که در فوتبال وجود دارد و همینطوری نوشتم. ما فقط با پیمان جمشیدی کم سواد و بی هوش شوخی می کنیم نه کس دیگری. اگر در مورد بازیکنی هم حرف زدیم در راستای کوچک کردن پژمان و بزرگ کردن آنهاست و به جرأت می گویم ما هر چه در مورد فوتبال طنز بسازیم به یکی برمی خورد. اصلا بحث ما کاملا اجتماعی است. مهراب حرف خوبی می زند و می گوید هم آنهایی که می گویند این مسائل نیست اشتباه می کنند و هم آنهایی که می گویند مگه نیست، در صورتی که بحث ما یک طنز اجتماعی است.

در این مجموعه به رسانه های ورزشی هم زده اید؟
- گفتم که اصلا اینگونه نیست. آنجایی که می گوید کریم انصاری فرد پول داده مصاحبه اش چاپ شود، خب معلوم است یک آدم 36 ساله نباید مصاحبه اش به اندازه یک بازیکن جوان کار شود.این در اصل بالا بردن خبرنگاران است و نشان می دهد کسانی که این حرف را می زنند کم هوش هستند. یا آنجایی که به رئیس بانک می گویدامان از مافیای فوتبال، در صورتی که مافیای فوتبال چه کار به بازیکن 36 ساله دارند.

از اول قرار بود با سروش صحت کار کنی؟
- نه اما خوشحال شدم با سروش کار کردم چون از قبل هم دوست بودیم. آن زمان که دنبال کارگردان می گشتند احتمالا در گزینه های آنها سروش، سعید آقاخانی و عطاران بودند کهس روش قبول کرد. یکی از شانس های من این بود که سروش کارگردان کار بود، بازیگرانی هم که آمدند از دوستان چند ساله من بودند؛ قرار بود پروسرخ جای سام بازی کند و حتی دورخوانی هم تمرین کردیم اما نشد. او هر شب به من اس ام اس می دهدت در حالی که دوستی ما در حد سلام و علیک بود. سام هم که دوست 10 ساله من است و خیلی با هم راحت بودیم.

مافیای فوتبال در هنر هم هست؟ مثلا به خاطر آن مافیا الان اینجا هستی؟
- مافیا نه؛ دوستی من با مهراب و پیمان باعث شد این طرح نوشته شود. شاید اگر من با آنها دوست نبودماین طرح بازگو نمی شد. اصلا قرار نبود من بازی کنم. پیمان الان هم می گه تو نباید بگی به تو اعتماد مکردیم بلکه دم تو گرم که قبول کردی با ما کار کنی و این نقش را بازی کردی.

انصاریان گفت قبول نکرده بازی کند.
- من اسم نمی برم اما به هر کسی گفتیم جز شاهرودی قبول کرد بازی کند. حتی مهراب دوست داشت مهدوی کیا بازی کند و مهدی هم سر صحنه آمد همان صحنه خاکسپاری پشت صحنه بود ولی گفت چون تازه از فوتبال خداحافظی کرده هنوز گیج و منگ است. در زندگی ورزشی یک جوری رفتار کردم که به هر کس گفتم منت گذاشت و آمد و از علی کریمی هم نخواستیم.

باز هم حاضر هستی از این ریسک ها بکنی؟
- من دوتا ریسک کردم؛ اول اینکه رفتم جلوی دوربین و خودزنی و دوم وقتی مخاطب را دیدم باورم نمی شد. اگر کار نمی گرفت چه هجمه ای به من وارد می شد!

تبلیغات
تبلیغات
وبگردی
    تبلیغات
    ارسال نظر