علی مطهری: مراقب نفوذ دشمن از طریق تعریفهای متظاهرانه باشید
اقتصاد ایرانی؛ علی مطهری، نائب رئیس پیشین مجلس، با اشاره به دشمنی اسرائیل و آمریکا با ایران گفت: این کشورها وجود یک ایران مستقل و در حال توسعه را در منطقه خاورمیانه نمیپذیرند، حتی اگر ایران مواضع خنثی نسبت به فلسطین داشت.

علی مطهری نائب رئیس پیشین مجلس شورای اسلامی در اظهاراتی گفت: مسأله اسرائیل و آمریکا با ما فراتر از این امور ظاهری است؛ اینها اصلا یک کشور مستقل و رو به توسعه به نام ایران را در منطقه نمیپذیرند.
به نقل از ایرنا، اهم اظهارات مطهری را در ادامه می خوانید؛
اگر ما این مواضع را نسبت به حزب الله و حماس و مسأله فلسطین هم نداشتیم و اساساً نسبت به موضوع فلسطین خنثی بودیم ولی نوکر آنها هم نبودیم، باز با ما دشمنی میکردند.
نمیتوانند کشوری را در منطقه خاورمیانه که رو به جلو باشد و مثلاً در یک رشته از رشتههای علمی جلوتر از اسرائیل باشد، بپذیرند.
آنها حتی روی احتمالات هم حساب میکنند و میگویند ممکن است ایران امروز فعلاً با ما کاری نداشته باشد، ولی در آینده کشور قدرتمندی شود و برای ما مشکل درست کند، بنابراین همینجا باید آن را سرکوب کنیم.
از نظر آنها تمام کشورهایی که اطراف اسرائیل هستند همه باید همیشه پایینتر از اسرائیل و ضعیف باشند.آنها میخواهند کشورهای دیگر نه نیروی نظامی درست حسابی و نه اقتصاد قوی داشته باشند، نه از نظر علمی و صنعتی پپیشرفت داشته باشند.
حمله به تأسیسات هستهای ایران همانگونه که خود آمریکاییها هم گفتند یک نقشه بود؛ گفتند ما از ۱۵ سال پیش این نقشه را داشتیم یک بار هم در نِوادا آن را تمرین کردیم.
اینطور نیست که بگوییم ترامپ از نتانیاهو جدا است، اتفاقاً در واقع او نتانیاهو را جلو انداخت که به ایران حمله کند، یعنی آمریکا برنامه حمله به ایران را به وسیله اسرائیل داشت و همین کار را هم کرد، و اینکه بگوئیم اسرائیل سر خود این کار را کرد و ترامپ را غافلگیر کردند، اصلا اینگونه نیست.
ایران واقعاً مظلوم واقع شد و به همین دلیل هم چه در داخل کشور، چه ملتهای منطقه، همه از ایران حمایت کردند، تقریبا همه دولتهای منطقه هم از ایران حمایت کردند، حتی ملتهای دنیا در اروپا، آمریکا، و آمریکای جنوبی، کانادا و در همه جا حق را به ایران میدادند و در تظاهرات پرچم ایران را در دست داشتند.
اگر جنگ ادامه پیدا میکرد -منهای جنبه نظامی- از نظر سیاسی و موقعیت اجتماعی و روحی و روانی برای اسرائیل خیلی سخت میشد.
مسأله اسرائیل و آمریکا با ما فراتر از این امور ظاهری است؛ اینها اصلا یک کشور مستقل و رو به توسعه به نام ایران را در منطقه نمیپذیرند.
به نظر من سه عامل در این قضیه مؤثر بود؛ یکی حضور سریع مردم در میدان و اعلام حمایت آنها از کشور، وطن، نظام و نیروهای مسلح که دشمن انتظارش را نداشت. این نشانه شعور سیاسی و اجتماعی مردم ما بود که انصافاً خیلی خوب فهمیدند الان کشور در وضعیت خطر قرار دارد و اگر از برخی مسائل نارضایتیای هم داشتند، اینها را کنار گذاشتند و به میدان آمدند.
عامل بعدی به نظر من رهبری بود؛ ایشان با آرامش آمدند و شرایط را برای مردم توضیح دادند و بعد هم جانشین فرماندهانی که شهید شده بودند را تعیین کردند و فرمودند «اسرائیل را بیچاره میکنیم».
یکی هم قدرت نیروهای مسلح که از قبل آماده بودند و تجربه عملیات «وعده صادق ۱ و ۲» هم به کمک آنها آمد و وعده صادق ۳ خیلی دقیقتر و مخربتر انجام شد و ضربات سختی به دشمن متجاوز وارد کرد
اگر دشمن در دو سه روز اول امیدهایی داشت ولی بعد پشیمان شدند. به همین دلیل من معتقدم خیلی بعید است که اینها لااقل به این زودیها بخواهند باز چنین کاری را تجربه کنند، چون جز ضرر برای آنها چیزی نبود.
واقعاً اتحاد مردم بیشتر شد، ابهت اسرائیل هم با موشکبارانها فرو ریخت چون در تاریخ ۷۷ ساله اسرائیل سابقه نداشته کشوری مرکز اسرائیل و حیفا را اینگونه بزند. هیچ کشوری جرأت نداشت این کار را بکند، حتی در جنگهای ۶ روزه هم نیروهای کشورهای عربی نمیتوانستند در آسمان اسرائیل چندان موثر باشند، ولی ما دیدیم نیروهای مسلح ما چگونه وارد شدند و هر جا را که خواستیم، توانستیم بزنیم.
درباره حمله مجدد باید گفت به صورت قطعی نمیتوان اظهار نظر کرد، ولی به نظر من احتمال بسیار ضعیف است که این حملات دوباره از سر گرفته شود. مگر اینکه آنها شیطنتی بکنند و حادثه خیلی خاصی پیش بیاید، ولی اگر شرایط عادی باشد، من خیلی بعید میدانم که چنین اتفاقی دوباره بیفتد.
دیپلماسی و میدان در واقع مکمل هم هستند، ما وقتی در میدان قوی بودیم موفق بودیم، این یک برگ برنده برای ما در زمان مذاکره است الان موضع ما خوب است، یعنی ما در این جنگ سربلند بودیم و طبعا این در مذاکرات آتی حتما به نفع ما خواهد بود.* اینکه ما همیشه آماده مذاکره هستیم یک نقطه مثبت است. اینکه ما میز مذاکره را ترک نمیکنیم و برغم اینکه میدانیم طرف مقابل اساسا دروغ میگوید، منافق است، دلش با ما نیست، ولی ما باید ظاهر را حفظ کنیم. ما حرفهایمان را میزنیم و بیتاثیر هم نیست و گاهی واقعا همین حرفها بر طرف مقابل اثرگذار است بنابراین خود مذاکرات موثر است وقتی میبینند ما با صداقت حرفمان را میزنیم و استدلال داریم و حرفهای ما منطقی است.
وقتی شما به اروپاییها میگویید بعد از اینکه ترامپ از برجام خارج شد شما به تعهداتتان عمل نکردید، تلاش نکردید برجام حفظ شود، امروز هم شما حملات اسرائیل و آمریکا را محکوم نکردید بلکه کمک کردید، و الان هم صحبت از اسنپبک و مکانیزم ماشه میکنید! این چه معنی می دهد.
وقتی شما به تعهداتتان در برجام عمل نکردید در واقع برجام از بین رفته است، بنابراین شما حق چنین کاری را ندارید، طرح همین استدلالها در مذاکرات موثر است و در آنها اثر میگذارد و همین که نرم شوند و این مذاکرات هم ادامه یابد تا منتهی به مذاکرات ایران و آمریکا شود، و حتی ادامه داشته باشد تا اینکه زمان بگذرد و فرصت قانونی اسنپبک از بین برود، اینها مفید است.
اما اینکه بگوییم نه ما اصلا مذاکره نمیکنیم و دورادور حرف میزنیم و از طریق رسانه حرف میزنیم، فایده ندارد. اینها (مذاکره) گامهای مثبتی است که الحمدالله وزارت خارجه خیلی فعال بوده و خوب عمل کرده است.
الان در موضع خوبی هستیم، آنها متجاوز محسوب میشوند و ظالم بودند، ما مظلوم بودیم و خوب دفاع کردیم، الان ما سربلندیم و در یک موقعیت خوب پای میز مذاکره میرویم.
ما غرامت میخواهیم، خسارتمان را میخواهیم؛ این کارهای حقوقی هم از طریق دادگاههای بینالمللی در حال پیگیری است. این موارد میتواند در مذاکرات مطرح شود.
اصلاً ما میتوانیم برای مذاکره با آمریکا شرط بگذاریم که تا زمانی که خسارت ما را نپردازید ما پای میز مذاکره حاضر نمیشویم. خسارات را هم از آمریکا میخواهیم چون ما اسرائیل را کشور نمیدانیم و قانونی نمیدانیم ضمن اینکه اینها با هم به ما حمله کردند، این را میتوانیم به عنوان شرط مذاکره مطرح کنیم و ضمانت برای اینکه دوباره به تاسیسات هستهای ما حمله نخواهد شد، و اینکه الزام غنیسازی صفر را باید بردارید تا ما مذاکره کنیم.
به نظر من باید از موضع بالا شرایطی را در مذاکره بگذاریم و بگوییم باید قبول کنید اینها را انجام میدهید، بعد ما پای میز مذاکره میآییم.
اینکه تبلیغ میکنند که مثلا عده زیادی نفوذی و جاسوس اسرائیل در ایران حضور دارند، ممکن است اینگونه نباشد، این را تبلیغ میکنند که ما را بترسانند.
به عنوان مثال زمان شاه که تبلیغ میکردند که از هر پنج نفر یک نفر ساواکی است و کسی جرأت نمیکرد علیه نظام شاه صحبت کند اما اینها از راه های دیگری به اطلاعات دست پیدا میکنند و ترورهایی که انجام می دهند ممکن است از راه های دیگری باشد.
این رژیمی است که ۷۷ سال است ترور میکند، از اول تأسیس تا امروز کارش ترور بوده است. گاهی ۱۰- ۱۵ سال روی یک فرمانده وقت می گذاشتند که مثلا کجا میرود، چه ساعتهایی میرود کار کرده باشند. شاید خیلی از افراد هم مقید به اینکه از موبایلهای جدید استفاده نکنند، نبودند بنابراین آنها اطلاعاتی را میگرفتند با هم ترکیب میکردند و دست به ترور میزدند، ولی این به این معنی نیست که عده زیادی جاسوس در کشور هست.
به نظر من باید هوشیار باشیم و اگر کسی از نظام و مقام های عالیرتبه کشور به ویژه رهبری تعریف و تمجید کرد فوری جذبش نکنیم اینها اشتباهاتی است که گاهی مرتکب شدهایم.
همین داستان خانم شکدم؛ این فرد به همین شیوه نفوذ کرد، آمد از حزب الله تعریف کرد، از حماس تعریف کرد، از جمهوری اسلامی و به ویژه رهبری تعریف کرد، مقاله نوشت، برخی گفتند اینکه یک آدم اروپایی آمده از نظام و مقاومت تعریف کرده مورد جالبی است، به همین دلیل به جاهای مختلفی راه پیدا کرد، خب این درست نیست، ما نباید فریب بخوریم.
در مسائل سیاسی داخلی هم همینگونه است؛ برخی افراد راهش را یاد گرفتهاند، در مجلس هم از این موارد داشتیم مثلا فردی در نطقش سه بار چهار بار بر مقام های عالی کشور درود میفرستاد، حرفهایش را هم میزد کسی هم دیگر کاری با او نداشت! در حالی که به من که انتقاد سازنده می کردم و با صراحت حرف خود را می زدم حمله میکردند. ما نباید فریب ظواهر را بخوریم، یکی از راههای نفوذ همین است.