تبلیغات

روزنامه جمهوری اسلامی:

صداوسیما را باید کوبید و از نو ساخت

اقتصاد ایرانی ؛ راه نجات رسانه ملی، خانه‌تکانی اساسی است. اصلاحات سطحی و تغییر مدیران، مشکلات صداوسیما را حل نکرده‌اند و این نهاد فرهنگی با خودمحوری مدیریتی از مأموریت اصلی خود فاصله گرفته است.

صداوسیما را باید کوبید و از نو ساخت
تبلیغات
اقتصادایرانی:
قادر باستانی تبریزی در روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: مأموریت اصلی رسانه ملی، باید بر پایه انعکاس صداهای مختلف جامعه، تقویت همبستگی ملی و حفاظت از ارزش‌های نرم نظام استوار باشد. با این وجود، شرایط فعلی این نهاد فرهنگی بزرگ کشور، دچار نوعی «خودمحوری مدیریتی» شده که عملکردش را از مسیر درست منحرف کرده است. این وضعیت با بی‌توجهی مدیران به انتقادها و عدم پاسخگویی به ناکامی‌ها همراه شده و تنها نظرات و تصمیمات خود را مبنا قرار می‌دهند.

وظیفه واقعی رسانه ملی در خدمت مردم

رسانه‌ای که از منابع عمومی بهره‌مند می‌شود، وظیفه دارد که پاسدار حقوق و منافع عموم ملت باشد و نه جناح‌ها و دسته‌های خاص. رسانه ملی باید نشانه‌گذار تنوع فرهنگی و اجتماعی کشور باشد؛ اما امروز تا حد زیادی با محدود شدن به یک جمع کوچک و از دست دادن ارتباط با اکثریت جامعه، کارایی و تاثیرگذاری خود را کاهش داده است.

این رویکرد باعث بی‌اعتمادی مردم به این رسانه شده و بسیاری برای دریافت اطلاعات به سمت رسانه‌های خارجی سوق یافته‌اند. پیامد این عملکرد، کاهش شدید جذب مخاطب است که به وضوح در مرجعیت خبری و استقبال از محتواهای تولیدی این رسانه مشاهده می‌شود.

مشکل اساسی کجاست؟

این وضعیت بحرانی، ریشه در ساختارهای مدیریتی دارد. شورای عالی نظارت بر صداوسیما، همان‌طور که در قانون اساسی قید شده، وظیفه‌اش نظارت بر این نهاد مهم است؛ اما عملاً این شورا دستاورد قابل توجهی در ایجاد نظارت موثر نداشته و توانایی تاثیرگذاری کمی دارد. این رسانه، فضای مدیریتی انحصاری ایجاد کرده و در برابر انتقادها، راه بسته‌ای در پیش گرفته است. در مواقع بحرانی کوتاه‌مدت، ممکن است دری به روی منتقدان باز شود تا کمی تاثیر منفی فروکش کند؛ اما این تغییرات مقطعی به محض پایان بحران، ناپدید می‌شوند.

چنین روندی جز آسیب به فرهنگ عمومی کشور نتیجه‌ای ندارد؛ زیرا رسانه‌ای که وظیفه‌اش بازتاب حقیقت است، زمانی که در کنار حقیقت قرار نمی‌گیرد، مخاطب خود را از دست داده و میدان را برای رسانه‌های دیگر باز می‌کند.

کاهش تاثیرگذاری و اعتبار رسانه ملی

نتیجه این رویه، تمدید بحران در ساختار رسانه ملی است. استقبال اندک از سریال‌های تلویزیونی، کاهش مرجعیت اخبار، شکست در رقابت با پلتفرم‌های وی‌اودی و به حاشیه رانده شدن این رسانه نزد عموم مردم، نشانه‌هایی از کاهش قدرت نرم نظام و تحلیل رفتن سرمایه اجتماعی هستند.

مدیران این مجموعه، بارها توسط کارشناسان داخلی و خارجی مورد هشدار قرار گرفته‌اند؛ اما بی‌توجهی به نقدها و ادامه تصمیم‌گیری بر اساس منافع محدود داخلی، باعث شده بودجه‌های کلان صرف تولید محتواهایی شود که هیچ جذابیتی برای مخاطب عمومی نداشته و برای نظام سیاسی نیز اعتباری ایجاد نمی‌کند.

از بازسازی تدریجی تا تغییرات بنیادین

واضح است که اصلاحات جزئی و تغییر مدیران نمی‌تواند راهگشا باشد. این روش‌ها تنها درمان موقت مسائل هستند که بارها آزمایش شده و نتیجه مطلوبی نداشته‌اند. آنچه صداوسیما نیاز دارد، یک بازسازی اساسی و بنیادین است. این نهاد باید با تغییر کامل ساختار، به سازمانی نوپا، پویا و متعهد تبدیل شود که پاسخگوی نیازهای مردم و همسو با تحولات روز باشد.

تنها با چنین رویکردی، رسانه ملی قادر خواهد بود به نهادی معتبر و تاثیرگذار بدل شده و نقش تاریخی خود را در تحکیم انسجام اجتماعی و سیاسی ایفا کند.

فرصت برای تحول واقعی

در نهایت، باید گفت که رسانه ملی هنوز فرصت دارد تا خود را از وضعیت فعلی نجات دهد. اگر مدیریت این رسانه، راه خودمحوری را کنار گذاشته و در مسیر بازسازی و تحول بی‌دریغ گام بردارد، می‌تواند اعتماد عمومی را بار دیگر جلب کند و به رسانه‌ای واقعی تبدیل شود که نه‌تنها در عرصه داخلی، بلکه در مقیاس بین‌المللی نقش مؤثری ایفا کند.

تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
وبگردی
    تبلیغات
    ارسال نظر