پروژه شکست اپوزیسیون؛ عبور بیسر و صدا از رضا پهلوی
اقتصاد ایرانی ؛ افشاگری روزنامه «هاآرتص» اسرائیل درباره عملیات سایبری موساد برای ترویج سلطنتطلبی در فضای مجازی فارسیزبان، پایان پروژه رژیم چنج رضا پهلوی را رقم زد و تاریخ مصرف او را برای رژیم صهیونیستی به پایان رساند.

روزنامه ایران نوشت: گزارش افشاگرانه روزنامه «هاآرتص» با استناد به تحقیقات مؤسسه «آزمایشگاه شهروندی» The Citizen Lab وابسته به دانشگاه تورنتو در کانادا منتشر شد و از یکی از پیچیدهترین عملیاتهای رژیم صهیونیستی در فضای مجازی فارسی زبان پرده برداشت.
این گزارش نشان داد سرویس جاسوسی رژیم اسرائیل، موساد، با استفاده از هوش مصنوعی، ساخت کاربران جعلی، تولید محتواها با استفاده از کاربران واقعی و هوش مصنوعی که هزینه همه آنها از بودجه عمومی رژیم اسرائیل تأمین میشد، کمپینهای گستردهای را برای تبلیغ رضا پهلوی، تبلیغ سلطنتطلبی، حمایت از رضا پهلوی و در آخر، ، جا انداختن فرزند شاه مخلوع ایران به عنوان گزینه جایگزینی مطلوب و مناسب درصورت تغییر رژیم، در شبکههای اجتماعی اجرا کرد.این عملیات سایبری هالیوودی، یک نام هالیوودی هم داشت.
به گزارش «هاآرتص»، «این عملیات که تحت عنوان شبکه «PRISONBREAK» شناخته میشود، از ژانویه ۲۰۲۵ (دی ۱۴۰۳) شدت گرفت و در جریان جنگ ۱۲ روزه ژوئن ۲۰۲۵ (خرداد ۱۴۰۴) به اوج خود رسید.» PRISONBREAK نام یک سریال آمریکایی است که اتفاقاً برای ایرانیان نیز بسیار شناخته شده است: فرار از زندان.
جزئیات دیگری که «هاآرتص» ارائه کرد، نشان میدهد این عملیات واقعاً هالیوودی بوده است. به عنوان مثال، براساس گزارش این رسانه عبری، «بلافاصله پس از حمله هوایی رژیم صهیونیستی به زندان اوین، این شبکه ویدیوهای جعلی منتشر کرد تا ایرانیان را به شورش و حمله به زندان برای «آزادسازی زندانیان سیاسی» تحریک کند، محتوایی که بعداً به عنوان دیپفیک شناسایی شد.»
فراتر از این جزئیات منتشر شده، آنچه اکنون میتواند و باید مطرح شود، مسائل مهمتر و ژرفتری است که در خطوط ناخوانده این گزارش وجود دارد. به عنوان مثال، این مسأله که افشاگری «هاآرتص» پرسشهای اساسی را مطرح میکند، پرسشهایی نظیر اینکه آیا پروژه سلطنتطلبان پوششی برای استراتژیهای عملگرایانهتر اسرائیل است؟
آگاهی موساد از جایگاه شکننده در ایران
گزارش «هاآرتص» نشان میدهد موساد از جایگاه ضعیف و شکننده سلطنتطلبان در جامعه ایران کاملاً آگاه است. اگر رضا پهلوی و هوادارانش واقعاً پایگاه مردمی داشتند، نیازی به ایجاد هزاران اکانت جعلی، ویدیوهای جعلی و محتوای تولید شده با هوش مصنوعی نبود. با توجه به این مهم، به نظر میرسد این کمپینها، که با بودجهای کلان تأمین میشوند، نه برای ایجاد یک جنبش واقعی، بلکه برای شبیهسازی حمایت مردمی و ایجاد توهم نفوذ طراحی شدهاند.
سابقه تاریک رژیم پهلوی با سرکوبهای گسترده از سوی ساواک (که با حمایت موساد و سیا فعالیت میکرد)، فساد مالی و اقتصادی رژیم شاه و فاصله عمیق با تودههای مردم، هرگونه اعتبار بالقوه سلطنتطلبان را در ایران از بین برده است. این واقعیت که اسرائیل برای تبلیغ پهلوی به ابزارهای غیرواقعی مانند عملیات سایبری متوسل شد، گواه روشنی است بر اینکه او فاقد ظرفیت بسیج اجتماعی در ایران است.
این ناکارآمدی در ناکامی استراتژی «تغییر رژیم» اسرائیل در جنگ علیه ایران به طور شفاف آشکار شد. برآوردهای موساد که بر اساس ادعاهای اغراقآمیز سلطنتطلبان شکل گرفته بود، اینطور پیشبینی میکرد که حملات نظامی به ایران – بمباران تأسیسات هستهای، ترور فرماندهان نظامی و هدف قرار دادن مراکز انتظامی– به اعتراضات خیابانی و آشوب داخلی منجر خواهد شد. اما این تلاشها با شکست مواجه شد. نه تنها هیچ تجمعی شکل نگرفت چه برسد به آشوب داخلی، بلکه حملات تجاوزکارانه اسرائیل انسجام ملی در ایران را بیش از هر زمان دیگری تقویت کرد.
بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم، در مصاحبهای با شبکه «اینترنشنال» در بحبوحه جنگ (که البته انزجار ایران خواهان از این شبکه فارسی زبان را به دنبال داشت)، حملات اسرائیل را «فرصتی برای سرنگونی» توصیف کرد و به صورت مستقیم از ایرانیان خواست علیه حاکمیت قیام کنند. اما این فراخوان با بیاعتنایی کامل ایرانیان مواجه شد.
شکست این راهبرد را میتوان به دو عامل اصلی نسبت داد. اول، محاسبات غلط موساد بود که بیش از حد به تحلیلهای ناقص از حوادث ۱۴۰۱ وابسته بود. دوم و البته مهمتر، ادعاهای غیرواقعی سلطنتطلبان درباره نفوذشان در لایههای مختلف جامعه ایران.
عملیات روانی یا راهبرد؟
افشاگری «هاآرتص» درباره حمایت سایبری صهیونیستها از رضا پهلوی را میتوان از زاویهای دیگر تحلیل کرد. اینکه همین افشاگری بخشی از یک عملیات روانی الهامگرفته از راهبردهای «ویلیام برنز» رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا «سیا» بوده است. برنز ۳۰ ژانویه ۲۰۲۴ (بهمن ۱۴۰۲) در مقالهای درمجله آمریکایی «فارن افرز» نشان داد که چطور درز هدفمند اطلاعات، بخشی از جنگ است. وی نوشت که «افشای عمدی اسرار خاص» میتواند ابزاری قدرتمند برای تضعیف دشمنان و بسیج متحدان باشد. این راهبرد اطلاعاتی رئیس سابق سیا در زمینه رقابت با روسیه و چین مطرح شد، اما میتواند توضیح دهنده چرایی افشا شدن عملیات سایبری موساد در حمایت از سلطنت طلبان هم باشد. به این معنی که «هاآرتص» بهعنوان یکی از پرنفوذترین روزنامه عبری، خود بخشی از استراتژی جدید اسرائیل و موساد است، یعنی استراژی سوزاندن عمدی اعتبار رضا پهلوی برای حاشیهراندن او و منحرف کردن توجه از همکاریهای واقعی با منافقین و تجزیهطلبان. به دیگر سخن، برپایه رویکردی که ویلیام برنز افشا کرد، گزارش «هاآرتص» یک درز و افشاگری اتفاقی نیست، بلکه به منزله اعلان عمومی فرا رسیدن تاریخ انقضای رضا پهلوی برای اسرائیلیهاست و اینکه او دیگر مهره اصلی صهیونیستها برای تحقق سودای «رژیم چنج» نیست.
با فرض صحت این گزاره، عملیات روانی اخیر موساد از طریق «هاآرتص»، دو هدف اصلی را دنبال میکند. پایان دادن به توهم حمایت مردمی از سلطنتطلبان و دیگری پنهان کردن تمرکز واقعی اسرائیل بر گروهکهای عملیاتیتر تروریستی که توانایی انجام خرابکاری و جمعآوری اطلاعات را دارند. به دیگر سخن، اسرائیل با مطرح کردن دوباره پهلویها که زمانی میخواست او را «رهبر واقعی و تنها رهبر اپوزیسیون ایرانی» معرفی کند، تلاش میکند نگاهها را از ابزارهای واقعی خود منحرف کند.
انتخاب رضا پهلوی بهعنوان چهره این عملیات روانی تصادفی نیست. فرزند آخرین شاه ایران میتواند طعمهای برای جلب توجه رسانهای باشد که بهراحتی هم میتواند «سوخته» شود. افشاگری «هاآرتص» که حمایت اسرائیل از پهلوی را علنی کرد، به احتمال زیاد بخشی از این راهبرد است: با افشای این حمایت، اسرائیل عمداً اندک اعتبار پهلوی را در میان اندک هواداران بالقوهاش نابود کرده و او را بهعنوان «عامل صهیونیسم» بیاعتبار کرد. این تاکتیک که ریشه در راهبرد برنز دارد، نهتنها پهلوی را از دور خارج میکند، بلکه به تلآویو اجازه میدهد بدون جلب توجه به همکاری با منافقین و تجزیهطلبان ادامه دهد.
17302