تبلیغات

زمانِ گفتنِ بی‌پرده‌ی واقعیت فرا رسیده / پوشاندن حقیقت، درمانِ بحران نیست

اقتصاد ایرانی : چرا برخی‌ها که زمانی خواهان شفافیت در مسائل حساس بودند، اکنون از بیان واقعیت‌های کشور هراس دارند؟ بررسی انتخاب میان مصلحت و حقیقت در رویکرد دولت‌ها.

زمانِ گفتنِ بی‌پرده‌ی واقعیت فرا رسیده / پوشاندن حقیقت، درمانِ بحران نیست
تبلیغات
اقتصادایرانی:

عبدالکریم حسین‌زاده معاون رئیس‌جمهور در امور توسعه روستایی در روزنامه ایران نوشت:

سخنان و اظهارات صریح رئیس‌جمهوری درباره بحران‌های واقعی کشور را باید در همین چهارچوب دید؛ از خشکسالی و خطر فرونشست زمین تا هشدار درباره آینده تهران. سخنانی که نه از سر ناامیدی، بلکه از سر واقع‌بینی و مسئولیت بیان شده‌اند. هر چند برخی تلاش‌ها به کار رفت تا به جای پرداختن به اصل بحران‌های مورد اشاره و روش حل آنها، رئیس‌جمهوری را متهم به «سیاه‌نمایی» و «نگران کردن مردم» کنند. گویی اگر چشم بر واقعیت ببندیم، بحران هم ناپدید می‌شود. اما تاریخ نشان داده است که پنهان کردن واقعیت خودِ بحران است. هیچ جامعه‌ای با سکوت و سانسور به سلامت نرسیده است.

اتفاقاً سخنان اخیر دکتر پزشکیان باید تبدیل به نقطه آغازی در کلیت دولت برای نگرش به مسائل و بحران‌های کشور شود. در دهه‌های گذشته ما بارها آزموده‌ایم که پوشاندن حقیقت به نام مصلحت جز انباشت خطا و فرسایش اعتماد نتیجه‌ای نداشته است. در هر بزنگاه ملی از اقتصاد تا محیط‌زیست، عادت کرده‌ایم واقعیت را نرم‌تر، کوتاه‌تر یا ناقص بگوییم. اما حاصل چه بوده است؟ امروز همان بحران‌هایی که سال‌ها درباره‌شان سکوت شد، چون تندبادی بر سر کشور وزیده‌اند.

ما سال‌هاست از پیامدهای پنهان‌کاری رنج می‌کشیم. بحران آب، فرسایش خاک، ورشکستگی صندوق‌ها، بدهی‌های پنهان و واقعیت‌هایی که هر بار پرداختن به آنها و رفتن در مسیر حل بنیادین‌شان «به وقت مناسب» موکول شدند، حالا بر دوش مردم سنگینی می‌کنند. در چنین زمینه‌ای اقدام رئیس‌جمهوری برای گفتن صریح واقعیت‌های کشور، نه‌تنها صرفاً یک موضع‌گیری سیاسی نیست بلکه می‌تواند یک چرخش پارادایمی در حکمرانی باشد؛‌ گذار از «سیاستِ کنترل اطلاعات» به «سیاستِ اعتماد». این تصمیم بازتعریف رابطه دولت و ملت است، رابطه‌ای که دیگر بر ترس از دانستن بنا نمی‌شود، بلکه بر بلوغ دانستن استوار است.

آنچه رئیس‌جمهوری امروز می‌گوید، نه اغراق است و نه تهدید. بخشی از واقعیتی است که دیر یا زود باید گفته می‌شد. واقعیتی که همچنان بخش‌های ناگفته دیگری هم دارد. او برخلاف سنت مألوف سیاست‌ورزی در ایران، ترجیح داده به جای تزئین واقعیت، آن را بی‌پرده با مردم در میان بگذارد. این یعنی احترام به مردم، نه بی‌اعتمادی به آنان.

بخشی از کسانی که امروز از گفتن واقعیت می‌ترسند، همان‌هایی‌اند که روزی در ماجرای برجام و برای تأکید بر افشای بخش‌های امنیتی مذاکرات فریاد می‌زدند «مردم نامحرم نیستند.» آن زمان دانستن را حق مردم می‌دانستند و امروز در قبال موضوعاتی که زیست روزمره جامعه را درگیر خود کرده، سکوت را مصلحت می‌دانند. این تناقضی آشکار است. گویی دانستن تا زمانی فضیلت است که در خدمت رقابت سیاسی باشد، نه خدمت به جامعه.

شفافیت شعار نیست؛ بنیان حکمرانی مسئولانه است. اگر قرار است مردم در حل مسائل مشارکت کنند، باید بدانند چه چیزی در خطر است. نمی‌توان از جامعه خواست صرفه‌جویی کند، اما از وضعیت واقعی منابع آب چیزی نداند. نمی‌توان از مردم خواست مالیات بدهند و هم‌زمان واقعیت بدهی‌ها و ناترازی‌ها را پنهان کرد. بی‌اطلاعی مادر بی‌اعتمادی است.

تبلیغات
تبلیغات
وبگردی
    تبلیغات
    ارسال نظر