اقتصاد از پشت عینک بدبینی
فربد بهروز / مترجم

اقتصادایرانی: این روزها با مرور اخبار و فضای شبکههای اجتماعی، میتوان الگوی تکرارشوندهای را مشاهده کرد: روایتهایی از گروههایی که در تقابل با یکدیگر قرار دارند و بر سر منابع محدود، درگیر نوعی رقابت بیپایاناند. در این روایتها، موفقیت یا دستاورد یک گروه، اغلب بهعنوان شکست یا زیان گروهی دیگر تعبیر میشود؛ گویی بازی اجتماعی بهصورت صفر و یک تعریف شده است.
یادداشت را به طور کامل بخوانید:
اگر چین از تجارت با آمریکا سود ببرد، پس آمریکا حتماً بازنده است. اگر دانشجویان خارجی در دانشگاههای آمریکا ثبتنام کنند، حتماً جای کمتری برای آمریکاییها باقی میماند. اگر مهاجران شغلی پیدا کنند، حتماً آن را از شهروندان گرفتهاند. اگر یک طرح حمایتی به نفع زنان یا یک اقلیت نژادی باشد، حتماً شخص دیگری از آن بینصیب مانده است.
بهطور فزایندهای، بحثها تحت تاثیر ذهنیتی شکل میگیرد که جهان را به مثابه کیکی با اندازهای ثابت میبیند، جایی که سود یک فرد یا یک گروه، به زیان دیگری تمام میشود. این ذهنیت با عنوان «تفکرجمع صفر» شناخته میشود و درک آن برای فهم سیاست و اقتصاد امروز آمریکا حیاتی است.
این ذهنیت از کجا نشأت میگیرد، چه کسانی چنین باوری دارند و این طرز فکر چه پیامدهایی برای سیاستگذاری دارد؟ اینها پرسشهایی بودند که ما در پژوهشی گسترده در «آزمایشگاه اقتصاد اجتماعی هاروارد» به آنها پرداختیم؛ جایی که تمرکز ما بر چگونگی تفکر مردم درباره مسائل و سیاستهای اقتصادی است.
برخی گروهها بیش از دیگران مستعد آن هستند که جهان را با دیدگاه جمع صفر ببینند. برای مثال، شهرنشینان بیش از روستانشینان چنین تفکری دارند، شاید به این دلیل که زندگی شهری با رقابت شدید بر سر مسکن و شغل همراه است. افرادی که تحصیلات رسمی بیشتری دارند، کمتر جهان را جمع صفر میبینند، اما این الگو در میان افراد دارای تحصیلات عالی معکوس میشود: کسانی که مدرک دکترا دارند، اغلب قویترین باورهای جمع صفر را از خود نشان میدهند.
این امر میتواند به این دلیل باشد که دورههای تحصیلات تکمیلی رقابتی، افرادی را که از پیش چنین تفکری دارند جذب میکند، یا اینکه خود این دورهها از طریق رقابت شدید، چنین ذهنیتی را تقویت میکنند. شاید چشمگیرترین یافته این باشد که نسلهای جوانتر امروز، در مقایسه با نسلهای قدیم، به مراتب بیشتر دارای تفکر جمع صفر هستند.
این ذهنیت چه معنایی برای عالم سیاست و سیاستگذاری دارد؟ برخلاف بسیاری از باورهای امروزی، تفکر جمع صفر به سادگی در چارچوب مرزبندیهای حزبی قرار نمیگیرد و نمیتوان آن را به وضوح یک ذهنیت چپگرایانه یا راستگرایانه دانست. در عوض، این تفکر میتواند افراد را به حمایت از سیاستهایی در هر دو سوی طیف سیاسی سوق دهد.
در بطن خود، تفکر جمع صفر متضمن این باور است که یک گروه توسط گروهی دیگر مورد سوءاستفاده قرار گرفته و برای کمک به آن، اقدام دولت ضروری است. برای مثال، اگر شما معتقد باشید که ثروتمندان ثروت خود را به قیمت فقرا به دست آوردهاند و این ایده را که رونق اقتصادی «به پایین سرریز میکند» یا «کشتی همگان را به ساحل نجات میرساند» رد کنید احتمالاً از مالیاتهای سنگینتر بر ثروتمندان و توزیع مجدد ثروت برای کمک به فقرا حمایت خواهید کرد.
اگر فکر میکنید پیشرفت برخی گروهها بهطور سیستماتیک توسط دیگران متوقف شده است، ممکن است بیشتر از سیاستهای «تبعیض مثبت» حمایت کنید. اما در عین حال، طرفداران تفکر جمع صفر به احتمال زیاد از قوانین سختگیرانهتر مهاجرتی نیز حمایت میکنند تا از منافع داخلی در برابر آنچه رقابت مستقیم میبینند، محافظت کنند.
برای درک ذهنیت جمع صفر و چرایی تفاوت آن در میان گروههای مختلف باید به ریشههای آن نگریست. این طرز فکر از خلأ به وجود نمیآید؛ بلکه ریشه در محیط و تجربیات اقتصادی افراد دارد، نه تنها تجربیات خودشان، بلکه تجربیات خانواده و حتی نسلهای پیشین آنها.«تحرک اقتصادی» و رشد اقتصادی نقش مهمی ایفا میکنند. افرادی که وضعیتی بهتر از والدین خود داشتهاند، یا خانوادههایشان در طول زمان تحرک صعودی را تجربه کردهاند، کمتر با دیدگاه جمع صفر میاندیشند.
این موضوع همچنین توضیح میدهد که چرا نسلهای جوانتر در آمریکا بیشتر دارای تفکر جمع صفر هستند: آنها در دورانی با رشد اقتصادی کندتر و تحرک اجتماعی کمتر بزرگ شدهاند. سایر کشورهای ثروتمند نیز الگوی نسلی مشابهی را نشان میدهند. در مقابل، در بسیاری از کشورهای فقیرتر که نسلهای جوان رشد اقتصادی بیشتری را نسبت به نسلهای قبل تجربه کردهاند، این الگو معکوس است.
مهاجرت یکی دیگر از تجربیات مهم «حاصلجمع مثبت» است؛ مهاجران در آمریکا بهطور تاریخی از نظر اقتصادی موفق بودهاند و به جوامع خود کمک کردهاند. کسانی که اصالت مهاجر دارند، کمتر با دیدگاه جمع صفر فکر میکنند. اما حتی مواجهه غیرمستقیم نیز اهمیت دارد: افرادی که در مناطقی بزرگ شدهاند که در گذشته مهاجران بیشتری داشتهاند، نیز تمایل بیشتری به دیدگاههای جمع مثبت دارند.
از سوی دیگر، تجربه یک نظام عمیقا جمع صفر، افراد را به سوی نگرشی مشابه سوق میدهد. به عنوان مثال، افرادی که اجدادشان در معرض بردگی، آزار و اذیت در دوران هولوکاست، یا اسکان اجباری در قرارگاههای بومیان بودهاند، امروز به احتمال زیاد باورهای جمع صفر دارند. اما این تاثیر فراتر از تاریخچه مستقیم خانوادگی است. افرادی که در مناطقی از آمریکا زندگی میکنند که بردهداری در آنجا رواج داشته نیز، حتی اگر از نوادگان بردگان نباشند، تمایل بیشتری به تفکر جمع صفر دارند.
این ذهنیت اما در همان مناطق محصور نمانده است. مناطقی که خود هرگز بردهداری نداشتهاند اما پذیرای مهاجران بسیاری از جنوب آمریکا بودهاند، مهاجرانی که جهانبینی شکلگرفته از آن نظام را با خود به همراه آوردند، نیز امروز سطوح بالاتری از تفکر جمع صفر را نشان میدهند.
بنابراین، تفکر جمع صفر را نباید صرفا یک سوگیری شناختی دانست و نادیده گرفت؛ این تفکر محصول تجربیات و شرایط اقتصادی است که مردم در آن زندگی میکنند. برای بسیاری، این ذهنیت بازتاب واقعیتی است که با آن روبهرو بودهاند. و در واقع، برخی شرایط، بهویژه در کوتاهمدت، حقیقتا جمع صفر هستند، زمانی که مشاغل کمیاب، منابع محدود یا رقابت شدید است. اما این سیاستگذاری است که به این شرایط شکل میدهد و میتواند جهان را به جهانی با جمع صفر یا جمع مثبت تبدیل کند.برخی سیاستها، بهویژه در بلندمدت، به احتمال زیاد نتایج «برد-برد» به همراه دارند.
این سیاستها شامل مواردی میشوند که فرصتها را گسترش میدهند، مانند آموزش عمومی قوی، دسترسی به مراقبتهای بهداشتی و حمایت از خانوادههای کمدرآمد؛ سرمایهگذاری در نوآوری برای بزرگتر کردن کیک کلی اقتصاد؛ و سیاستهایی برای کاهش تغییرات اقلیمی، حفاظت از محیط زیست و حفظ منابع طبیعی برای کاهش حس کمیابی که به تفکر جمع صفر دامن میزند. سیاستهایی از این دست میتوانند به ایجاد شرایط برای اقتصادی جمع مثبتتر کمک کنند و این باور را در مردم تقویت نمایند که پیشرفت یک گروه لزوما به قیمت زیان گروهی دیگر تمام نمیشود.