محافظت وعدهای/ تخریب واقعی
مهرنازخوشبخت

اقتصاد ایرانی: بحران محیطزیست ایران با سرعتی نگرانکننده در حال تشدید است؛ فرسایش خاک، نابودی جنگلها و تخریب تالابها تنها بخشی از چالشهایی هستند که بیتوجهی نظاممند و سیاستگذاریهای ناقص زخمهای طبیعت را عمیقتر کرده است.
وضعیت وخیم فرسایش خاک و تخریب جنگلها
فرسایش خاک یکی از اصلیترین نشانههای بحران محیطزیستی در کشور، سالانه میلیونها تن خاک حاصلخیز را از دسترس خارج میکند. این در حالی است که تولید خاک فرایندی است که به صدها سال زمان نیاز دارد. از سوی دیگر، جنگلها نیز با چالشهای بسیاری مانند آتشسوزیهای عمدی یا ناشی از بیتوجهی انسانها و طرحهایی نظیر واگذاری پارکها و جنگلها به بخش خصوصی مواجهاند. بهطور مثال در استانهایی نظیر گلستان و مازندران، جنگلخواری به واقعیتی آشکار تبدیل شده است، اما هیچ اقدامی جهت جلوگیری از آن صورت نمیگیرد. همچنین نابودی تالابها بهدلیل سدسازیهای بیضابطه و بهرهبرداری بیرویه از منابع آب، اکوسیستمهای آبی مانند تالاب گاوخونی، هامون و بختگان را به خشکی مطلق کشانده است.
نقش سیاستهای استانمحور و اقدامات انسانی
در کنار عوامل طبیعی، اقدامات انسانی نیز نقش پررنگی در این بحران دارند. طرحها و سیاستهای توسعهای بدون در نظر گرفتن ملاحظات محیطزیستی، موجب تخریب گسترده شدهاند. اجرای پروژههای عمرانی بدون ارزیابی اثرات زیستمحیطی، بهرهبرداری بدون رعایت ظرفیت اکولوژیک، و نبود سیاستهای بازدارنده قوی تنها بخشی از این دلایل هستند. محیطزیست در ایران همچنان جایگاه یک دغدغه عمومی پیدا نکرده است و در سیاستگذاریهای کلان، اولویت به طرحهای اقتصادی و صنعتی داده میشود. هر جا که منافع محیطزیستی با اهداف توسعهطلبانه تعارض یابد، طبیعت قربانی قطعی خواهد بود.
چرا محافظت از طبیعت جدی گرفته نمیشود؟
پاسخ به این پرسش را باید در سه بعد اصلی بررسی نمود: ساختارهای مدیریتی، فرهنگ عمومی و نظام حقوقی.
ساختارهای مدیریتی ضعیف
در سطح مدیریتی، جایگاه نهادهای مسئول مانند سازمان حفاظت محیطزیست غیرتأثیرگذار است. این سازمان نهتنها یک نهاد ناظر قدرتمند نیست، بلکه در بسیاری موارد مجری طرحهایی است که خود ناقض اصول حفاظت هستند.
فرهنگ عمومی ناکافی
از سوی دیگر، فرهنگ عمومی در قبال محیطزیست همچنان در سطح شعاری باقی مانده است. مردم تنها زمانی اهمیت طبیعت را درک میکنند که با بحرانهایی نظیر خشکسالی یا آلودگی هوا مواجه شوند، اما این درک تا تبدیل شدن به رفتاری پایدار فاصله زیادی دارد. علاوه بر این، آموزشهای زیستمحیطی در نظام آموزشی بسیار کمرنگ بوده و شهروندان از کودکی با مفاهیم اصلی طبیعت و مسئولیت فردی آشنا نمیشوند.
نقص قوانین و مقررات
در بعد حقوقی نیز نبود قوانین بازدارنده جدی و اجرای ناقص مقررات موجود موجب شده که تخریب طبیعت هزینه چندانی نداشته باشد. کسانی که به جنگلخواری، خشک کردن تالابها یا آلودهسازی هوا اقدام میکنند، با پرداخت جریمهای اندک به تخریب ادامه میدهند. این امر نشاندهنده ضعف نظام حقوقی در حفاظت از محیطزیست است.
راهکارها برای محافظت مؤثر از طبیعت
راهحل اصلی در تغییر نگرشها نهفته است. محیطزیست باید بهعنوان یک اولویت واقعی تلقی شود و نظام آموزش رسمی، رسانهها، سیاستگذاران و نهادهای دینی و فرهنگی باید هماهنگ عمل کنند تا درک عمومی از اهمیت طبیعت افزایش یابد. تقویت نهادهای مستقل زیستمحیطی و حمایت از سازمانهای مردمنهاد نیز میتواند پیشرفت نظارت اجتماعی را به همراه داشته باشد. مشارکت مردمی، شفافسازی اطلاعات و اراده سیاسی برای تغییر، سه رکن اصلی هستند که بدون آنها نمیتوان به آیندهای روشن امیدوار بود.
مشکلات اصلی دلایل راهحلهافرسایش خاک | بیتوجهی به تولید پایدار خاک | آموزش کشاورزی پایدار و جلوگیری از بهرهبرداری بیرویه |
تخریب جنگلها | جنگلخواری و آتشسوزی | افزایش نظارت و ممنوعیت بهرهبرداری غیرقانونی |
خشک شدن تالابها | سدسازیهای بیرویه | ارزیابی دقیق اثرات زیستمحیطی سدسازیها |
آلودگی هوا | فعالیتهای صنعتی بدون رعایت استانداردها | وضع قوانین بازدارنده برای صنایع |
حفاظت از طبیعت وظیفهای همگانی است که نیازمند تلاش جمعی است. بدون مشارکت مردمی و اصلاح سیاستها، طبیعت ایران همچنان در وضعیتی بحرانی باقی خواهد ماند. توسعه پایدار تنها با طبیعت سالم امکانپذیر است و آیندهای روشن برای جامعه منوط به درک این حقیقت انکارناپذیر است