بازی بزرگان: همزیستی چین و آمریکا در دهه۲۰۳۰
«استفان وِرتهایم» در فصل خود در مورد روایتهای ایالاتمتحده در مورد چین، سه چارچوب ممکن برای سیاست ایالاتمتحده، از جمله «همزیستی رقابتی»، «رقابت استراتژیک» و «مهار به سبک جنگ سرد» را ترسیم میکند. او مینویسد: «با توجه به منافع متقابل و وابستگی متقابل اقتصادی و زیستمحیطی که دو قدرت را به هم پیوند میدهد، ممکن است منطقی به نظر برسد که واشنگتن پس از یک دوره سازگاری با چین قویتر و پرخاشگرتر، از همزیستی رقابتی غافل شود.» اما هیچچیز تضمینشده نیست.

اقتصاد ایرانی: آمریکا ممکن است با نقشه ذهنی آشنای جنگ سرد راحتتر باشد. ایالاتمتحده و چین منافع مشترکی در یافتن «توافقی موقت» دارند که زمینه را برای ادامه صلح، رفاه و شکوفایی ملی فراهم کند. متحدان آمریکا در سرتاسر جهان در این منافع مشترک هستند و میتوانند از آن حمایت کنند. هیچ تضمینی وجود ندارد که هیچیک از دو کشور محدودیت و انضباط لازم را برای هدایت روابط خود در این مسیر - دور از آن - بهکار گیرند؛ اما این غیرممکن نیست و تلاش نکردن خطرناک است. داشتن تصویری واقعبینانه از آنچه ممکن است به نظر برسد اولین گام در این مسیر است.
ادامه یادداشت را بخوانید:
فصل ۱
فهرست اصطکاکها در روابط بین ایالاتمتحده و چین طولانی و در حال افزایش است. پکن با مانور نظامی خود تایوان را تهدید میکند، «شراکت بدون محدودیت» با روسیه را اعلام کرده است، به دنبال ساخت و افزایش گسترده تسلیحات متعارف و هستهای است و از ابزارهای اقتصادی اجباری خود علیه متحدان و شرکای ایالاتمتحده استفاده میکند. در همین حال، حاکمیت «حزب کمونیست چین» (CCP) در زمان رئیسجمهور «شی جینپینگ» شخصیتر شده است که باعث میشود سیاست خارجیاش در برخی موارد کمتر قابل پیشبینی باشد. ایالاتمتحده با اقدامات اقتصادی گستردهای با هدف مقابله با چین، اقداماتی که چین را از دسترسی به فناوریهای پیشرفته ایالاتمتحده محروم میکند، دیدارهای تحریکآمیز رهبران کنگره از تایوان، یک ابتکار دیپلماتیک برای تقویت ائتلافهای ایالاتمتحده در آسیا و افزایش تسلیحات خود پاسخ داده است. اجماعی که روزگاری استراتژی تعامل عمیق با چین را احاطه کرده بود، از بین رفته است و یکی از معدود موضوعات سیاسی که دموکراتها و جمهوریخواهان روی آن توافق دارند، «سختگیرتر بودن» در مورد چین است. بر این اساس، تازهترین تفکر استراتژیک در مورد چین، از رویکرد تهاجمیتر ایالاتمتحده با عنصر نظامی قهری و بُعد ایدئولوژیک قوی حمایت کرده است.
این روندها میتواند این تصور را که یک رابطه پایدارتر و قابل پیشبینیتر بین چین و آمریکا چگونه به نظر میرسد، دشوار کند. اما انجام این کار بسیار مهم است. تاریخ به ما میآموزد که ملتها زمانی که معتقدند درگیری و جنگ محتمل یا اجتنابناپذیر است، گامهایی برای محافظت از خود برمیدارند و این گامها اغلب شانس درگیریای را که میخواهند از آن اجتناب کنند، افزایش میدهد و گاهی «پیشگویی خود تحققبخش» را ایجاد میکند. امروز، روابط ایالاتمتحده و چین از این الگو پیروی میکند و انگیزههای همکاری را کاهش و پویاییهای مارپیچی ایجاد میکند. اما هنوز سناریوهای متعددی برای آینده روابط ایالاتمتحده و چین وجود دارد، از جمله سناریوهایی که واقعبینانه و قابلدستیابی هستند و در آن سناریو دو کشور «توافق موقت» پایداری را برای همزیستی پیدا میکنند و اصطکاکها و درگیریهای خود را بدون در غلتیدن به سمت یک جنگ بزرگ قدرت مدیریت میکنند. این احتمال موضوع این کتاب است و این فصل ترسیم میکند که چنین سناریویی بین امروز و اواسط دهه۲۰۳۰ از نظر اقتصادی، نظامی و نیز زمانی که پای نظم جهانی به میان میآید، چگونه است:
از نظر اقتصادی، ایالاتمتحده و چین ممکن است در یک «برابری ناهموار» قرار داشته باشند؛ اما «توافق موقت» همچنان امکانپذیر است. اگرچه ترجیح داده میشود که سطح تجارت و سرمایهگذاری بین دو قدرت قوی باقی بماند، اما مهمتر این است که اصطکاک سیاسی بر سر تجارت و سرمایهگذاری کاهش یابد. درجاتی از «جداسازی» تکنولوژیک اجتنابناپذیر است؛ اما این میتواند تا دهه آینده به محدودیتهای خود برسد و تنشهایی را که بهتازگی ایجاد کرده است، کاهش دهد.
یک موازنه نظامی تقریبی در شرق آسیا مبنایی برای همزیستی استراتژیک فراهم میکند. این واقعیتِ استراتژیکِ جدید امکان کنترل تسلیحات هستهای را باز میگذارد. بااینحال، چین توانایی به چالش کشیدن قدرت نظامی ایالاتمتحده در سطح جهانی را توسعه نداده است؛ هرچند بُردِ جهانیاش افزایش یابد. تنشها بین ایالاتمتحده و چین بر سر شکل نظم جهانی قرن بیستویکم ادامه خواهد داشت؛ اما کاهش خواهد یافت و همکاری در برخی زمینهها آغاز خواهد شد. در یکی از بهترین نتایج، پکن و واشنگتن در مورد چالشهای جهانی که در آن منافع مشترک دارند، مانند آبوهوا، هنجارهای هوش مصنوعی و سلامت جهانی همکاری خواهند کرد.
این سناریو شامل یک معامله اصلی ژئوپلیتیک است که در آن ایالاتمتحده رشد و توسعه مداوم چین را میپذیرد، اما برای متعادل کردن هژمونی منطقهای خود تلاش میکند و از پکن تضمینهایی دریافت میکند که میتواند بدون برتری جهانی راضی باشد. چین بهنوبه خود، نشان میدهد که به دنبال جایگزینی هژمونی خود بهجای هژمونی ایالاتمتحده نیست و اینکه میتواند به چیزی نزدیک به «برابری» در آسیای شرقی همراه با نقش جهانی بزرگتر رضایت دهد یا حداقل تشخیص دهد که این مرجحتر است از قمار کردن در یک جنگ یا تلاش برای تضعیف ایالاتمتحده تقریبا در همهجا. در این سناریو، چین تلاشها را برای تغییر وضعیت موجود سرزمینی در تایوان با زور تشدید نمیکند، هرچند مطمئن است که ادعایش بر این را حفظ کرده و بهطورکلی از توسل بهزور چشمپوشی نمیکند. در همین حال، هر دو طرف از نظر اقتصادی برای به حداکثر رساندن ثروت ملی خود رقابت میکنند؛ اما این کار را بهگونهای انجام میدهند که بهعمد به دیگری آسیب نرسانند. «داربستهای حفاظتی» در قالب رویههای مدیریت بحران نظامی، کنترل تسلیحات و همکاری در حداقل برخی از موضوعات کلیدی حاکمیت جهانی به تثبیت این روابط کمک میکند.
بیتردید، این سناریو مستلزم تغییراتی در هر دو طرف است و ممکن است هرگز محقق نشود. اعتماد جدی بین پکن و واشنگتن وجود ندارد و این امر پیگیری سیاستهایی را که در جهت مثبتتر این سناریو حرکت میکنند، دشوارتر میکند. رهبران هر دو کشور نیز ممکن است این سناریو را بهعنوان سناریوی محدودکننده جاهطلبی ملیشان رد کنند و امیدوار باشند که بدون توجه به خطرات، به دستاوردهای بیشتری دست یابند. چین ممکن است تمایلی به انجام تعهدات معتبر در قبال محدودیت جهانی نداشته باشد. ایالاتمتحده ممکن است تمایلی به پذیرش هرگونه نقش جهانی برای چین نداشته باشد. اما این سناریو هنوز باید امروز جذاب باشد؛ زیرا نشاندهنده یک تعادل واقعبینانه است؛ تعادلی که به هر دو طرف اجازه میدهد در زمینه کاهش خطر جنگ قدرتهای بزرگ شکوفا شوند. این فصل با مروری کوتاه بر تنشزدایی بین ایالاتمتحده و اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ سرد آغاز میشود. این اپیزود تاریخی سابقه مفیدی را برای آنچه ممکن است بین ایالاتمتحده و چین در دهه آینده قابلدستیابی باشد، ایجاد میکند. سپس، این فصل جنبههای نظم اقتصادی، نظامی و جهانی یک «توافق موقت» بالقوه بین ایالاتمتحده و چین را مدنظر قرار میدهد.