خالهزنکهای سیاسی
عبدالجواد موسوی/ شاعر و روزنامهنگار

اما داستان خالهزنکهای سیاسی اینروزهای ما: فعالشدن مکانیسم ماشه صهیونیستها را حسابی سرِ کیف آورد. طبیعی هم هست. جز این باشد، باید تعجب کرد. خوشحالی دوستان خودارزشیپندار هم دیگر جای تعجب ندارد. قبلترها شاید تعجب میکردیم اما آنقدر این خوشحالیها و ناراحتیهای توأمان صهیونیستها و خودارزشیپندارها تکرار شده است که دیگر عادت کردهایم.
حالا اگر از واقعهای صهیونیستها خوشحال شوند و خودارزشیپندارها خوشحال نشوند، تعجب میکنیم. بااینحال این میزان از ذوقزدگی دوستان مدعی انقلابیگری هنوز هم برایم قابل درک نیست. یعنی من اگر جای آنها بودم سعی میکردم کمی خودم را کنترل کنم تا دیگران متوجه نشوند که از چنین خبری اینهمه بهوجد آمدهام. مملکتت در آستانه یک اَبربحران هولناک قرار گرفته و آنوقت تو دستافشانی و پایکوبی کنی که رقیب سیاسیات ضایع شده؟ میشود؟ این میزان تنفر از روحانی، ظریف، اعتدالیون و اصلاحطلبها از کجا میآید؟ اصلاً در همه موارد حق با شما، اما این چطور نفرتی است که حاضرید کل این سرزمین به باد فنا رود، ولی حریفتان در چشم دیگران ضایع و تباه شود؟
من میگم همیشه حق با توئه اما چطوری
تو دلت اینهمه نفرتُ تونستی جا بدی؟
اینکه دمبهدقیقه بگویید: «دیدید ما از اول هم میگفتیم این مذاکرات تهش به بنبست میخورد»، جز خالهزنکی چهمعنای دیگری دارد؟ اول اینکه این را کسی میتواند بگوید که خودش اهل مذاکره نبوده باشد. کسی که سالها مذاکره کرد و از دل آن مذاکره هیچچیزی جز قطعنامههای پیاپی علیه این مردم بیپناه درنیامد که نمیتواند مدعی و طلبکار باشد. درثانی، اگر این دیدید «دیدیدها» بهمعنای این است که شما اهل بصیرت بودید و از همان ابتدا میدانستید چه فرجامی در انتظارمان است، باید گفت چرا این دستگاه بصیرتیابیتان درباره معجزه هزارهسوم درست عمل نکرد؟ همان دستگاهی که او را فرستاده خدا و امام زمان(عج) تشخیص داد و منتقدانش را به دشمنی با خدا و رسول خدا متهم کرد.
شما اگر اهل بصیرت بودید که از دل انقلابیگریتان کاترین شکدم و دوستدختر کارلوسشغال و تتلو بیرون نمیزد. حقیقت این است که شما از روز اول درکمین نشسته بودید که این مذاکرات به شکست بینجامد تا بتوانید از آن چماقی بسازید برای تحقیر و تخفیف رقبای سیاسیتان. از روز اول به دعا، جفر، اسطرلاب، جادو و جنبل متوسل شده بودید تا ترامپ دیوانه بر سر کار آید و بزند زیر میز و صهیونیستها بهانه بیاورند و کار به همین جایی کشیده شود که الان کشیده شده. البته به همین مقدار هم بسنده نکردید و خودتان هم در حد وسعتان کارها کردید.
فقط و فقط برای اینکه بتوانید روزی مثل امروز درست مثل خالهزنکها زبان درازی کنید و به حریفتان بگویید: دیدی از اول گفتم! آیا با آنهمه ادعای بصیرت و سیاستورزی نمیدانستید که شکست حریفان یا رقبای سیاسیتان مساوی است با در آستانه جنگ قرار گرفتن این سرزمین و نابودی اقتصاد مملکت و خُردشدن استخوانهای طبقات فرودست؟ یا اینکه میدانستید اما چنان از کینه و نفرت سرشار بودید که اصلاً برایتان مهم نبود چه بر سر این آب و خاک و مردمانش میآید؟ اصلاً همه این حرفهای بنده و امثال بنده باطلِ اباطیل است و شما مصداق و مفهومِ حق و حقیقتید.
به یک مناظره در صداوسیما تن بدهید. مگر نمیگویید حتی یک بچهدبستانی هم میتواند روحانی را محکوم کند، خب تشریف بیاورید و در منظر عموم، ایشان و همه کسانی را که مقصر بودند، رسوای عام و خاص کنید تا دیگر کسی جرأت نکند با سرنوشت این مردم بهراحتی بازی کند. ظریف را هم بیاورید. زنگنه را هم بیاورید. هرکس دیگری را هم که فکر میکنید مسبب و بانی وضع موجود است، بیاورید. اصلاً همه اینها را به دادگاه فرا بخوانید.
هم امکانش را دارید، هم اسبابش را. مظلومنمایی به هرکسی بیاید، به ریخت و قیافه شما دوستان نمیآید. شما مرد جنگید و دیگران سازشکار. شما اهل مقاومتید و بقیه واداده. همین دعاوی را در معرض عموم به قضاوت بگذارید. خدا را شاهد میگیرم که راقم این سطور هم در بسیاری از دعاوی طرحشده از سوی شما و رقبایتان دچار شک و شبهه است. یعنی حقیقتاً نمیداند حق با چه کسی است. یکبار برای همیشه بهجای این خالهزنکبازیها کار را یکسره کنید تا سیهروی شود هرکه در او غش باشد.