آیا عمر سیاسی مسعود پزشکیان به پایان رسیده است؟
محمد طاهری/ خبرنگار

اقتصاد ایرانی: مسعود پزشکیان با وعده رفع تحریمهای اقتصادی و کاهش تنشهای اجتماعی وارد عرصه انتخابات شد و با راهبرد وفاق ملی، کوشید نظام حکمرانی و جامعه مدنی را همسو کند. با این حال، آنچه در عمل رخ داده نشان میدهد که او در تحقق این وعدههای مهم، ناموفق بوده است.
ادامه یادداشت را بخوانید:
مسعود پزشکیان از زمان آغاز ریاست جمهوری اش در تیر ۱۴۰۳، با بحرانهای متعدد و پیشبینی نشدهای مواجه شده که اگرچه در ایجاد آنها نقشی نداشته، اما شیوه مدیریتش، عیار حکمرانی او را نشان داده است. او با وعده رفع تحریمهای اقتصادی، تنشزدایی بینالمللی و گسترش آزادیهای اجتماعی، اعتماد طبقه متوسط را جلب کرد و در رقابتی تنگاتنگ با حدود ۳ میلیون رأی اختلاف نسبت به سعید جلیلی، رئیسجمهور شد.
با این حال، ناکامی در تحقق وعدههای مهم، بهویژه گشایشهای اجتماعی و رفع تحریمها، او را در برابر حامیان و مخالفانش، در موضع ضعف قرار داده است.
شکی نیست که فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای بینالمللی، شریانهای اقتصادی کشور را مسدود میکند، درآمدهای نفتی را به حداقل رسانده، تورم را به سطوح بیسابقه میرساند و رکود صنعتی و بیکاری را تشدید میکند.
این وضعیت، اقتصاد را در محاصره قرار داده و فشارهای معیشتی را بر جامعهای که با ناامیدی سیاسی دستوپنجه نرم میکند، افزایش میدهد.
آقای پزشکیان در موضعگیریهای اخیر با صراحت از ناتوانی دولت در تأمین منابع مالی سخن گفته و به موانع داخلی و خارجی بر سر راه اداره کشور اشاره کرده، اما این توضیحات برای رأیدهندگان کافی نبوده و آنها انتظار دارند او با شفافیت، برنامهای روشن و مدون برای ادامه مسیر آینده کشور ارائه دهد.
در حال حاضر مسعود پزشکیان در حوزههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بینالمللی با چالشهای اساسی مواجه است.
در حوزه اجتماعی، ناامیدی در حال افزایش است که به فرسایش سریع سرمایه اجتماعی آقای پزشکیان منجر میشود. حامیان سیاسی که او را «فرصت آخر» برای اصلاحات تدریجی میدیدند، از عقبنشینیهایش در برابر تندروها، مانند انتصابات کلیدی یا سکوت در مسائل حقوق شهروندی، سرخورده شدهاند.
این سرخوردگی، بخشی از حامیان را به منتقدان سرسخت تبدیل کرده که او را به دلیل تساهل در برابر مخالفان سرزنش میکنند. در مقابل، مخالفان در مجلس و نهادهای انتصابی با استراتژی فشار حداکثری، از احضار وزرا تا تهدید به استیضاح، دولت را از کار انداخته و ابتکار عمل را در دست گرفتهاند. این فشارها، دولت را به بازیگری تدافعی تبدیل کرده که انرژیاش صرف دفع بحرانهای کوتاهمدت میشود.
در عرصه خارجی، عملکرد دولت چهاردهم حتی ضعیفتر از دولتهای پیشین بوده است. برخلاف وعده تنشزدایی، ایران گرفتار جنگ شد و تحریمها نهتنها رفع نشد، بلکه با فعالسازی اسنپبک قدرت و شدت گرفت. برجام نیز که در دولت سید ابراهیم رئیسی باقی مانده بود، در دولت مسعود پزشکیان به پایان رسید.
سفر پزشکیان به مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر ۱۴۰۴ نیز بدون دستاورد پایان یافت و پیشنهادهایی مانند دیدار با دونالد ترامپ به نتیجه نرسید.
این ناکامیها، مهمترین وعدههای انتخاباتی پزشکیان را به پاشنه آشیل او تبدیل کرده و او را در برابر طبقه متوسطی که به امید تغییر به او رأی داده بودند، در موضع دفاعی قرار داده است.
با این توصیف به نظر میرسد آینده سیاسی پزشکیان به مراتب دشوارتر از گذشته خواهد بود. او با بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، تشدید تحریمها، نارضایتی عمومی و مقاومت حسابشده مخالفان مواجه است. اگر نتواند در کوتاهمدت راهکارهایی عملی برای کاهش فشارهای معیشتی و بازسازی اعتماد ازدسترفته ارائه دهد، جایگاهش بیش از پیش تضعیف خواهد شد.
با وجود سه سال باقیمانده از عمر قانونی ریاستجمهوری، ادامه وضع موجود میتواند به مرگ اعتباری و پایان زودهنگام عمر سیاسی او منجر شود.
پرسش کلیدی این است که آیا پزشکیان میتواند با مدیریتی مؤثر و خلاقانه، ابتکار عمل را بازپس گیرد یا دورانش به مدیریت بحرانها و دفع فشارها محدود میماند.
سرنوشت او در این بزنگاه تاریخی رقم میخورد؛ جایی که باید بین شفافیت و سکوت، پذیرش مسؤولیت یا فرافکنی، یکی را انتخاب کند؛ تغییر مسیر واقعی و طرح صادقانه مسائل با مردم با هدف احیای امید یا حرکت کردن در مسیر فعلی که از او سیاستمداری تشریفاتی و رئیسجمهوری تزئینی میسازد. انتخاب با اوست.