هواپیمای طلای تامین اجتماعی
سوسن منصوری/ عضو هیئتمدیره انجمن پزشکان عمومی فارس

در اعتراضهای پزشکان در برابر تامین اجتماعی، هیچ واکنشی ندیدیم. گویی این سازمان در برابر فشارِ تورم و نارضایتی، خود را مصون میداند.
یاد گفتوگوی طنزآلود باب،اسفنجی میافتم:
پاتریک: «بیاییم یک هواپیمای طلا بخریم.»
باب: «هواپیمای طلا که پرواز نمیکند.»
پاتریک: «اشکالی ندارد، ما دیگر آنقدر پولداریم که قوانین فیزیک روی ما اثر ندارد.»
مدیران تامین اجتماعی هم چنین وضعی دارند؛ گویی برایشان قوانین اقتصاد، منطق معیشت و حتی اعتراض اجتماعی بیاثر است. آنها در هواپیمای طلای خود نشستهاند؛ پروازی در کار نیست اما بیتفاوتیشان پررنگتر از هر چیز دیگری است. حقیقت این است که سازمانی که باید پناهگاه میلیونها نفر باشد، امروز بیش از هر چیز به نمادِ بیتوجهی تبدیل شده و این خطرناکترین سقوطی است که میتواند برای یک نهاد حمایتی رخ دهد.
روز شنبه ۲۹ شهریورماه، جمعی از پزشکان خانواده فارس، در اعتراض به معوقات تامین اجتماعی و دیگر مشکلات پزشکان خانواده فارس در مقابل استانداری تجمع کردند. اما با بیمهری و بیتوجهی مسئولان مواجه شدند و ازطرفدیگر، تامین اجتماعی حتی پس از آن نیز پرداختی نداشت.
حدود چهار ماه از آخرین پرداخت بیمه تامین اجتماعی به پزشکان خانواده میگذرد. این تأخیر طولانی در پرداختها، نهتنها فشار مالی را بر دوش این قشر از جامعه افزایش داده است، بلکه نشاندهنده بیتوجهی و نبود پاسخگویی سازمان تامین اجتماعی به نیازهای اساسی این افراد است. در شرایطی که همهچیز با تورم بالا میرود، مزد نیروی کار، بهویژه در حوزه پزشکی، همچنان ثابت مانده و این موضوع به یک بحران جدی تبدیل شده است.
اگر بخواهیم به این موضوع از منظر اقتصادی نگاه کنیم، مقایسه ارزش پرداختی با قیمت امروز طلا میتواند واقعیت تلخی را نمایان کند؛ ارزش این مبلغ نزدیک به ۴۰ درصد کمتر شده است. بهعبارتدیگر، پزشکان خانواده که باید در خطمقدم ارائه خدمات درمانی و بهداشتی باشند، در شرایطی قرار دارند که توانایی مالی آنها بهشدت کاهش یافته و این موضوع میتواند کیفیت خدمات ارائهشده به بیماران را تحتتأثیر قرار دهد. درواقع این بیتوجهی به تامین اجتماعی نهتنها بر زندگی شخصی پزشکان تأثیر میگذارد، بلکه بر سلامت عمومی جامعه نیز اثرگذار خواهد بود.
پزشکان خانواده بهعنوان افرادی که مسئولیت سلامت جامعه را برعهده دارند، درحالحاضر با چالشهای متعددی روبهرو هستند. آنها نهتنها باید به درمان بیماران بپردازند، بلکه درعینحال باید با مشکلات مالی خود هم دستوپنجه نرم کنند. این فشار مضاعف میتواند منجر به کاهش کیفیت خدمات درمانی شود. وقتی پزشک نتواند نیازهای مالی خود را تامین کند، ممکن است انگیزه کمتری برای ارائه خدمات باکیفیت داشته باشد و این موضوع بهنوبه خود روی رضایت بیماران تأثیر منفی خواهد گذاشت.
در اعتراضهای اخیر پزشکان در برابر سازمان تامین اجتماعی، هیچ واکنشی از سوی مسئولان مشاهده نکردیم. گویی این سازمان، خود را در برابر فشارهای ناشی از تورم و نارضایتی مردم مصون میداند. این بیتفاوتی و وجود نداشتن پاسخگویی، احساس ناامیدی را در بین پزشکان و دیگر اقشار جامعه افزایش داده است. درواقع این وضعیت بهنوعی نشاندهنده یک شکاف عمیق بین تصمیمگیران و واقعیتهای زندگی روزمره مردم است.
مدیران تامین اجتماعی باید بدانند که این بیتوجهی نهتنها روی زندگی پزشکان تأثیر منفی میگذارد، بلکه میتواند به بروز بحرانهای اجتماعی منجر شود. نبود پاسخگویی به نیازهای اولیه مردم، ممکن است به نارضایتیهای گستردهتری تبدیل شود که نهتنها روی زندگی روزمره افراد تأثیر میگذارد، بلکه بر ثبات اجتماعی نیز اثر خواهد گذاشت. درواقع زمانی که مردم احساس کنند صدایشان شنیده نمیشود و نیازهایشان نادیده گرفته میشود، احتمال بروز بحرانهای اجتماعی افزایش مییابد.