چرا اقتصاد ایران در دور باطل گرفتار شده است؟
اقتصاد ایرانی: تورم دورقمی بهعنوان یکی از چالشهای حلنشده اقتصاد ایران در چند دهه گذشته، همچنان معضلی پایدار باقی مانده است؛ وعدههای دولتها و نامزدهای ریاستجمهوری برای کاهش این نرخ، بارها مطرح شده اما هیچگاه به واقعیت تبدیل نشده است. دور باطل اقتصاد ایران با تداوم وضعیت فعلی، کماکان ادامه دارد.

یکی از چالشهای بزرگ و حلنشدنی اقتصاد ایران، تورم دورقمی است که در طول چند دهه گذشته همچنان پابرجا مانده است. با اینکه این موضوع بارها در مراکز پژوهشی و سیاستگذاری مورد بحث قرار گرفته و در دورههای مختلف وعدههای انتخاباتی برای کاهش آن ارائه شده، اما هیچگاه به نتیجه واقعی نرسیده است. در این مقاله، به بررسی عواملی پرداخته میشود که اقتصاد ایران را در یک چرخه تورمی گرفتار کرده است.
چرا تورم در اقتصاد ایران چسبنده است؟
بر اساس نظر اقتصاددانان، تورم در کشورهای درگیر با تورم بالا، متفاوت از تورم در سایر کشورهاست. این وضعیت خاص اقتصادی، روابطی به وجود میآورد که تورم را خودبنیاد و کاهش پایدار آن را دشوار میکند. تجربههای بینالمللی نشان دادهاند که تورمهای بالا خصلتی سرسخت دارند و برای کاهش پایدارشان، نیازمند اقدامات تدریجی و برنامهریزی بلندمدت هستند. همچنین این فرایند به توافقات سیاسی جامعتر فراتر از سیاستهای اقتصادی نیاز دارد.
خودتداوم بخشی تورم؛ نیروهای بازخورد
تورم در کشورهای مبتلا به تورم بالا از سازوکارهای بازخوردی تغذیه میکند. این بازخوردها از مسیرهای زیر وارد عمل میشوند:
مسیر بودجه دولت: تورم بالا منجر به کاهش درآمدهای واقعی دولت و افزایش کسری بودجه میشود.
مسیر بخش خارجی: تورم نرخ ارز را تحت فشار قرار داده و در نهایت تورم وارداتی را افزایش میدهد.
مسیر عرضه کل: تورم باعث ناکارایی در تولید، کاهش سرمایهگذاریها و بیثباتی قیمتها میشود.
مسیر بازخورد تورمی اثر مستقیم نتیجهبودجه دولت | کاهش درآمدهای مالیاتی | افزایش کسری بودجه |
بخش خارجی | افزایش نرخ ارز | تورم وارداتی |
عرضه کل | بیثباتی در قیمتهای نسبی | کاهش تولیدات صنعتی |
دوراهیهای سیاستگذار در مواجهه با تورم
در شرایط تورمی، سیاستگذار با دو گزینه تورمی مواجه است، که هر دو میتوانند معضلات بیشتری ایجاد کنند. این دوراهیهای دو سر باخت، شامل موارد زیر هستند:
بالا بردن نرخ بهره باعث افزایش هزینههای بهرهای دولت و فشار بر اقتصاد میشود، در حالی که پایین نگه داشتن نرخ بهره هم تورم را تشدید میکند.
تعدیل قیمت ارز نرخ تورم را افزایش میدهد، اما تثبیت نرخ ارز در بلندمدت غیرممکن است.
کاهش هزینههای سرمایهای دولت تولید را تضعیف میکند، اما ادامه هزینههای بالا هم کسری بودجه را بیشتر میکند.
ضرورت اجماع سیاسی برای حل تورم
تجربه نشان میدهد که حل معضل تورم بالا در اقتصاد ایران نیازمند اراده سیاسی، فراتر از سیاستهای اقتصادی روزمره است. ضروری است که توافقات سیاسی گستردهای برای پایان دادن به این دور باطل تورمی صورت گیرد. دولتها معمولاً از تورم بالا منتفع میشوند، اما این عواید به قیمت به وجود آمدن نارضایتی عمومی، ناکارآمدی اقتصادی و افزایش فساد حاصل میشود. تنها با تغییر دید سیاسی به این موضوع میتوان اقتصاد ایران را از این چرخه تورمی خارج کرد.