ترامپ و پوتین: آیا آمریکا به خواستههای روسیه پاسخ میدهد؟
اقتصاد ایرانی: جنگ اوکراین نتیجه کنار گذاشتن روسیه از پیمانهای امنیتی اروپا است؛ تنها راه ایجاد صلحی پایدار، تدوین چارچوب امنیتی جامع است که تمامی کشورهای اروپایی، از جمله روسیه و اوکراین را در بر گیرد.

اروپاییها بیش از حد روی ناتو سرمایهگذاری کردهاند. از دید آنها، وجود یک نیروی نظامی برای حفظ امنیت در برابر روسیه میتواند آیندهای مطمئن را رقم بزند. با این حال، حذف روسیه از پیمانهای امنیتی منجر به دردسرهای متعددی شده است؛ از جمله جنگ اوکراین. آنچه اروپا به آن نیاز دارد، پیمانی است که همه کشورهای اروپایی از جمله روسیه را شامل شود.
نیکولای پترو در پروجکت ساندیکت نوشت: ناکامی نشست واشنگتن در پیشبرد روند صلح میان روسیه و اوکراین، نتیجه عدم توانایی شرکتکنندگان در درک واقعی معضل امنیتی موجود است.
اروپاییها به جای جستوجوی امنیت برای همه، امنیت محدودی فقط برای اوکراین در نظر گرفتهاند. این طرز تفکر متأثر از تمایل به مجازات روسیه است، کشوری که بیشتر به منافع خود توجه دارد.
ترامپ: درک متفاوت از روسیه
در دیدار ترامپ و پوتین و در پایان نشست خبری مشترک، پوتین اظهار داشت که با ادعای رئیسجمهور آمریکا موافق است که اگر ترامپ رئیسجمهور بود، جنگ قابلپیشگیری بود. اگرچه بسیاری این گفته را تنها جلب نظر ترامپ دانستند، اما به نظر میرسد پوتین به اختلاف در رویکرد ترامپ نسبت به این بحران اشاره داشت.
ترامپ برخلاف بایدن که ناتو را نیرویی خیرخواه میدید، ظاهراً درک کرده بود که ناتو میتواند به عنوان یک تهدید نیز تلقی شود.

عملکرد نظامی ناتو، همراه با کنار گذاشتن روسیه از عضویت در این سازمان و عدم توجه به درخواستهای مکرر کرملین برای بررسی عضویت، گسترش ناتو را به تهدیدی محسوس تبدیل کرده است.
خواستهای روسیه و پیام پوتین
وقتی پوتین تأکید میکند که یک توافق واقعی صلح باید به عوامل اصلی درگیری پرداخته شود، او تنها به شکایات مشخص اشاره ندارد. بلکه به حس برتری اخلاقی غرب که باعث بروز این بحران شده است، اشاره دارد.
درک این امر بسیار مهم است، زیرا برای برقراری صلح واقعی در اروپا، باید اجازه داد چندین نظام اخلاقی مختلف در کنار یکدیگر همزیستی کنند. راهحلی که میتواند در این مسیر امیدبخش باشد، عضویت روسیه و اوکراین در چارچوب امنیتی جامع پاناروپایی است.
از دید روسیه، به این معناست که غرب باید از این تصور دست بردارد که امنیت را تنها با تقویت دفاع در برابر دشمنانی احتمالی میتوان ایجاد کرد. بلکه باید به این اصل معتقد شود که صلح از طریق گفتوگو و همکاری با همین دشمنان احتمالی میسر میشود. در مقاطعی غرب چنین اصولی را پذیرفته بود، اما در عمل اغلب به روشهای زور و اجبار روی آورده است.
کلینتون و آغاز بحران
تصمیم بیل کلینتون در دهه ۱۹۹۰ برای گسترش ناتو و کنار گذاشتن روسیه، عامل اصلی عدم پایان واقعی جنگ سرد بود که امروز به جنگ آشکار تبدیل شده است. در آن زمان، بوریس یلتسین به کلینتون گفت که گسترش ناتو مشکلی ایجاد نمیکند، اما روسیه باید اولین کشور عضو جدید ناتو باشد.

راهحل این مسئله امنیتی امروز نیز کاملاً واضح است: ایجاد یک چارچوب امنیتی پاناروپایی که روسیه و دیگر کشورهای همسایه را نیز شامل شود، نه راههایی که منجر به کنار گذاشتن برخی از این کشورها شوند. عدم تمایل رهبران اروپایی به بحث درباره این موضوع نشاندهنده ادامه سیاست مهار روسیه است.
آنها فراموش کردهاند که پایان واقعی کمونیسم نتیجه تنشزدایی، آشتی و فرآیند هلسینکی در دهه ۱۹۷۰ بود و نه عقبنشینی یا سیاست آزادسازی. رهبران غربی تنها پس از بحران موشکی کوبا متوجه ضرورت همزیستی شدند. آیا امروز باید به بحرانی مشابه برسیم تا دوباره این مسئله را درک کنیم؟
ایجاد چارچوبی امنیتی که روسیه و اوکراین را پوشش دهد، شاید در حال حاضر سادهلوحانه به نظر برسد. اما هر کس که بخواهد به جنگ پایان دهد و صلحی پایدار در اروپا برقرار کند، باید این گزینه را جدی بگیرد.