موالیان مدرن کدخدای دیرین
هانی رستگاران/ تحلیلگر مسائل سیاسی و روزنامهنگار

بار دیگر صحنهای در برابر چشم جهانیان نقش بست که بیش از هزار کلام معنا داشت: سران اروپایی، رهبران مدعی استقلال و هویت سیاسی، در برابر رئیسجمهور ایالات متحده گرد آمدند؛ گویی جمعی از مراجع محلی در برابر کدخدای دهکدهای نشستهاند. نگاهها، حرکات و حتی فاصله صندلیها همه چیز را روایت میکرد: اینجا، کدخداست که حرف اول و آخر را میزند، و دیگران در مقام تأیید یا دلجویی از او به صف نشستهاند.
این تصویر ساده نبود؛ نهتنها بازتاب یک جلسه سیاسی، که بازتاب جایگاه اروپا در معادلات جهانی بود. اروپا که روزی خود را محور تمدن غرب میدانست و برای استقلال راهبردی شعار میداد، امروز در برابر سیاستهای تند و غیرقابلپیشبینی آمریکا، همچون پیروان گوش به فرمان نشسته است. صحنه دیدار اخیر نشان داد که شکاف میان ادعا و واقعیت، تا چه حد عمیق است.
در نگاه نخست، شاید این صرفاً یک نشست عادی دیپلماتیک باشد، اما در تحلیل رفتاری، چینش و زبان بدن اهمیت دوچندان دارد. ترامپ در جایگاه برتر، تکیه بر صندلی قدرت داده و دیگران به شکل نیمدایره مقابل او قرار گرفتهاند؛ گویی دادخواهانی هستند که برای گرفتن نظر مساعد ارباب، دست به دامان او شدهاند. این صحنه، بازنمایی «کدخدایی آمریکا» در روابط بینالملل است؛ همان مفهومی که سالها در ادبیات سیاسی منطقه ما مطرح بوده و برخی برای توجیه وابستگیهای خود به آن استناد کردهاند.
اما چرا اروپا با همه امکانات و ظرفیتهایش، چنین موقعیتی را پذیرفته است؟ دلیل را باید در سه محور جستوجو کرد: نخست، وابستگی امنیتی اروپا به چتر ناتو که ستون اصلی آن آمریکا است؛ دوم، بحرانهای اقتصادی و انرژی که توان تصمیمگیری مستقل را از اروپا سلب کرده؛ و سوم، فقدان رهبری واحد و قدرتمند در قاره سبز. در چنین شرایطی، طبیعی است که سران اروپا، به جای ایستادن در برابر ترامپ، ترجیح دهند در صف بنشینند و سخنان او را بشنوند، حتی اگر در دل با بسیاری از تصمیماتش مخالف باشند.
این رفتار، تنها به معنای ضعف اروپا در برابر آمریکا نیست؛ بلکه حامل پیام مهمی برای دیگر بازیگران جهانی است. پیام این است که هنوز هم آمریکا میتواند با نمایش قدرت و با تکیه بر موقعیت هژمونیک خود، دیگران را در مقام تبعیت قرار دهد. حتی متحدانی که خود را شریک مینامند، در بزنگاهها به موالیان بیصدا تبدیل میشوند.برای ما در منطقه، این تصویر آموزنده است.
سالهاست که تحلیلگران درباره اتکای بیچونوچرای برخی کشورها به «کدخدا» سخن گفتهاند. صحنه اخیر نشان داد که این وابستگی، تنها به جهان سوم محدود نیست؛ اروپا نیز، با همه ادعاهایش، در عمل ترجیح میدهد نقش «موالیان» را ایفا کند، نه شریک برابر. از منظر رفتاری، نشستن جمعی مقابل ترامپ، با زبان بدن فروتنانه و نگاههای متزلزل، نهفقط یک اتفاق پروتکلی، که نمایشی از توازن قدرت بود؛ توازنی که هنوز به سود آمریکا سنگینی میکند و نشان میدهد که هژمونی سیاسی، حتی در دورهای که مورد تردید قرار گرفته، همچنان قدرت بازتولید دارد. بااینحال، این صحنه را باید از زاویه دیگری هم دید: ضعف اروپا برای استقلال، فرصتی برای دیگر بازیگران است تا نقش فعالتری در نظم جدید جهانی ایفا کنند. اگر اروپا حاضر است نقش «موالی» را بپذیرد، دیگر قدرتها میتوانند در فضای خالی استقلال اروپا، روایتهای تازهای از همکاری و مشارکت عرضه کنند.
در نهایت، صحنه دیدار اخیر سران اروپایی با ترامپ، نهتنها خاطرهای گذرا، بلکه آینهای از واقعیت روابط بینالملل بود: جایی که کدخدا همچنان در صدر مینشیند و موالیانش، بهرغم همه ادعاها، در صف مقابل او جای میگیرند. تصویری که شاید برای مردم اروپا تلخ باشد، اما برای دیگر ملتها درس روشنی دارد: استقلال، چیزی نیست که با شعار به دست آید، باید برایش هزینه داد؛ وگرنه در برابر کدخدا، جایی جز صف تابعان نخواهی داشت.