درباره حضور ایران در اجلاس شانگهای/ پلی برای دیپلماسی شرق و غرب
علی آهنگر/ نویسنده و پژوهشگر تاریخ

ادامه یادداشت را بخوانید:
بیستوپنجمین اجلاس سران سازمان همکاریهای شانگهای در تیانجین چین آغاز شد و نگاهها به حضور رئیسجمهور ایران، مسعود پزشکیان، دوخته شده است. آنچه میتواند به این نشست اهمیت راهبردی و نقشی تاریخی ببخشد، بازسازی روابط آشفتهی شرق و غرب جهان از مسیر یک میانجیگری است. این سفر میتواند مسیر بازسازی روابط ایران و آمریکا را هموار کند و همزمان گامهایی اساسی به سمت کاهش تنشها میان دو ابرقدرت جهانی بردارد.
چین، به عنوان قدرتی بزرگ با روابط عمیق با هر دو کشور، شرایطی منحصر به فرد دارد. این کشور نهتنها شریک اقتصادی و سیاسی ایران است، بلکه با آمریکا نیز روابطی حسنه اما در عین حال پیچیده دارد. چنین وضعیتی، چین را به واسطهای شایسته تبدیل میکند؛ واسطهای که میتواند کانال اعتماد ایجاد کند، فضای گفتوگوها را فراهم آورد و به همه طرفها اطمینان دهد که مسیر دیپلماسی با حداقل تنش و بیشترین بهرهوری طی خواهد شد.
ایران، در این میان، میتواند از حضور خود در اجلاس شانگهای و پروژههای مشترک اقتصادی و امنیتی با چین بهره گیرد تا پیامی روشن به جهان ارسال کند: تهران آماده همکاری سازنده است، اما این همکاری از طریق سازوکارهای چندجانبه و با حفظ استقلال و منافع ملی دنبال میشود. ایران در این میان میتواند نقش فعال و هوشمندانهای ایفا کند. میتواند از کانال چین برای کاهش تنشها بهره ببرد و فرصتهای اقتصادی و سیاسی تازهای ایجاد کند.
اعضای شانگهای با جمعیتی بیش از دو و نیم میلیارد نفر و سهمی بالغ بر چهل درصد از اقتصاد جهانی، بستری منحصر به فرد برای این استراتژی است. حضور ایران به عنوان عضو تازه سازمان باعث تقویت جایگاه تهران در منطقه و جهان میشود. ابن وضعیت به چین امکان میدهد تا در نقش میانجی به شکلی عملی و ملموس وارد شود. چین میتواند زمینه را برای گفتوگوهای ایران و آمریکا فراهم کند، بین دو طرف اعتمادسازی کند بدون آنکه هیچیک از طرفین احساس فشار مستقیم یا تسلیم شدن کنند.
نقشه راه این تعامل به سه مرحله قابل تقسیم است:
مرحله اول: تثبیت جایگاه ایران در شانگهای و تقویت همکاری با چین و دیگر اعضا. رئیسجمهور پزشکیان با سخنرانیها و دیدارهای خصوصی با سران، میتواند اعتماد چین را جلب کند و نشان دهد که ایران آماده ایفای نقش فعال و مسئولانه در پروژههای اقتصادی و امنیتی منطقهای است.
مرحله دوم: چین به عنوان میانجی عمل میکند تا مقدمات گفتوگوهای ایران و آمریکا فراهم شود. این مرحله میتواند شامل جلسات سهجانبه محرمانه، تبادل اطلاعات محدود و پیشنهاد پروژههای مشترک اقتصادی و انرژی باشد که منافع ملموس برای هر دو طرف داشته باشد. این مسیر، بدون مواجهه مستقیم و تنشآفرین، امکان بازسازی روابط را فراهم میکند و در عین حال اعتماد میان چین و آمریکا را تقویت میکند.
مرحله سوم: تثبیت دستاوردها و توسعه تعاملات بلندمدت. ایران، با نقش فعال در پروژههای اقتصادی و شبکههای دیپلماسی چندجانبه، میتواند جایگاه بینالمللی خود را تقویت کند، درحالیکه چین به عنوان ناظر و میانجی، تضمین میکند که مسیر همکاری ادامهدار و پایدار باشد. در این مرحله، روابط آمریکا و چین نیز از طریق موفقیت این میانجیگری بهبود یافته و تنشهای گذشته کاهش مییابد.
پیامدهای چنین استراتژی، فراتر از مرزهای ایران است. تهران میتواند استقلال دیپلماسی خود را حفظ کند و به عنوان یک بازیگر فعال و متفکر در عرصه بینالمللی ظاهر شود. چین، با ایفای نقش میانجی، جایگاه خود را به عنوان قدرت مسئول و تأثیرگذار در جهان نشان میدهد و آمریکا نیز از مسیر کاهش تنش و ایجاد کانالهای اعتماد بهرهمند میشود. منطقه و جهان فرصت تجربه تعاملات چندجانبه پایدارتر و همکاریهای اقتصادی گستردهتر پیدا میکنند، در حالی که خطر تنشهای نظامی و سیاسی کاهش مییابد.
در نهایت، اجلاس شانگهای و حضور ایران در آن، بیش از یک گردهمایی دیپلماتیک ساده است. این فرصت استراتژیک، پلی برای بازسازی روابط میان ایران و آمریکا و همزمان بهبود تعاملات میان چین و آمریکا ایجاد میکند. اگر این پل به درستی و با هوشمندی استفاده شود، میتواند الگویی از دیپلماسی چندجانبه و مدیریت تنشها برای جهان پررقابت امروز باشد.