ارکستر ضددیپلماسی/ درباره سکوت تندروها پس از اعلام مواضع نتانیاهو و ترامپ علیه برجام
محسن صالحیخواه/ خبرنگار

در بخش دیگری از صحبتهایش هم به موضوع خروج یکجانبهاش از توافق هستهای (برجام) اشاره کرد و گفت: «من توافق هستهای ایران را لغو کردم و به انجام این کار بسیار افتخار میکنم.»
بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل هم در سخنرانی خود در حضور ترامپ، در این چند موضوع از ترامپ تشکر کرد: ترور سردار قاسم سلیمانی، خروج از توافق فاجعهبار برجام، حمایت از حمله به ایران و همچنین عملیات چکش نیمهشب که اسم رمز همان حمله هوایی به تاسیسات هستهای ایران بود.
خوب است به بهانه تشکر سخاوتمندانه او از ترامپ برای از بین بردن توافق هستهای با ایران، این صحبتهای او مربوط به سال ۱۳۹۹ در مجمع عمومی سازمان ملل را هم مرور کنیم. او آن سال در سخنرانی خود مثل همیشه مدعی شد که ایران دنبال بمب اتم است و از شورای امنیت سازمان ملل برای مخالفت با درخواستهای غیرقانونی آمریکا (بازگرداندن قطعنامههای لغو شده تحریمی ایران) گفت: «پنج سال پیش با برداشته شدن تحریمهای ایران، رهبران قدرتهای جهانی در قفس ببر را بازکردند در حالی که امیدوار بودند بهترین وضعیت رقم بخورد. در پنج سال گذشته، ما به عنوان کسانی که در خاورمیانه زندگی میکنیم، از پیامدهای این توافق غیرمسئولانه رنج بردیم. این توافق ایران را ثروتمندتر و جسورتر کرد تا به کارزار خود در سراسر منطقه بودجه بدهد.»
همانقدر که نتانیاهو ابتدا تلاش کرد این توافق به دست نیاید و بعد از به دست آمدنش تلاش کرد آن را از بین ببرد، عدهای هم در داخل کشور مو به مو از همین الگو استفاده میکردند و نتهای مشابه را مینواختند. ترامپ هم در نهایت به این جمعبندی رسید که توافق سودی برای آنها ندارد و آن را پاره کرد. انگیزه آنان مشخص بود اما با گذشت بیش از دو دهه از آغاز این پرونده و فرازونشیبی که داشته، هنوز به طور دقیق نمیدانیم چه انگیزهای از این همنوایی وجود داشته است.
آنها یعنی ترامپ و نتانیاهو در تمام این سالها میگفتند توافق فاجعهبار است، اینها یعنی جریان تندرو داخلی هم عیناً همان ادبیات را تکرار میکردند. آنها میگفتند این توافق پولهای ایران را آزاد کرده و تحریمهای هستهای که بخش اصلی تحریمها بود را برداشته، اینها اما از روی این حقایق میپرند و به این میپردازند که تاسیسات و برنامه ایران با محدودیت مواجه شد.
همانطور که از اهرم بازگشت به شرایط قبل از توافق یعنی اسنپبک، پسگشت یا مکانیسم حل اختلاف (بازگشت ایران به برنامه خود و بازگشت قطعنامههای طرف مقابل) برای اغراض و حملههای سیاسی استفاده میکنند و البته ترجیح میدهند از صدور قطعنامهها بگذرند. یا در تحلیلهای خود میان تحریمهای بخشی (مثلاً تحریم بخش انرژی یا حملونقل به طور کامل) نه تحریم شرکتها و افراد، فرقی نمیگذارند.
با منطق جالبی، تعداد تحریمها را میشمارند و به نوع آن کاری ندارند. البته منطقهایی هم در این سالها برای خود داشتهاند. مثلاً این که درست است ایران نمیخواهد سلاح هستهای داشته باشد اما باید در آستانه آن باشد که این خود نوعی بازدارندگی میآورد. یا اینکه نباید امتیازی تبادل کرد و... که در این سالها زیاد شنیده شد.
مرور مواضع و تحلیلهای رسانهای و سیاسی جریان تندرو نشان میدهد که تصورات خاصی در خصوص برنامه هستهای دارند و ارزش بالایی برای آن قائل هستند. در موارد زیادی نیز پیش آمده که از دایره واقعیتها به راحتی خارج میشوند. مثلاً یکی از آنها اخیراً گفته بود اگر برجام نبود الان ۱۰ نیروگاه بوشهر در ایران ساخته شده بود و مشکل برق نداشتیم. البته اشاره نکرد که چه کسی قرار بود این نیروگاهها را بسازد چون ایران توانایی علمی و فنی آن را در اختیار ندارد. همچنین به نظر میرسد که معتقدند هیچ اتفاق سیاسی، امنیتی و بینالمللی دیگر در این ۱۰ سال رخ نمیداد.
توافق هستهای به سختی به دست آمد و هر طرفی از آن برداشت خود را داشت. برخی میگویند اقدامی اقتصادی بود، برخی دیگر آن را اقدامی برای نخستین گام حل مسائل با آمریکا میدانستند و برخی نیز معتقد بودند که این توافق برای شکست اجماع جهانی ایجاد شده علیه ایران در دهه ۸۰ و توقف روند امنیتیسازی پرونده ایران صورت گرفت. در نهایت هم با تمام نقاط قوت و ضعفش نیز وضعیت امنیتی ایران را تغییر داد و بحران را ۱۰ سال به تاخیر انداخت.
اما در این میان، همنوایی یک جریان تندرو داخلی ضددیپلماسی با جریان ضددیپلماسی در آمریکا و اسرائیل از کجا نشأت میگیرد، نامشخص است. نکته جالب توجه اینکه طیف تندروی جریان اصولگرا پس از اعلام مواضع صریح اخیر ترامپ و نتانیاهو علیه برجام نیز ترجیح دادهاند سکوت کنند و موضعی دراینباره اعلام نکردهاند.