آیا نیکلاس مادورو دیکتاتور و قاچاقچی مواد مخدر است؟
اقتصاد ایرانی : تحرکات اخیر آمریکا علیه ونزوئلا و متهم کردن نیکلاس مادورو به دیکتاتوری و قاچاق مواد مخدر، از نگاه برخی کارشناسان بخشی از پروژه فشار برای تسلط بر منابع نفتی این کشور است.
تحولات اخیر در دریای کارائیب و افزایش تحرکات نظامی ایالات متحده علیه ونزوئلا، بار دیگر این کشور آمریکای لاتین را به کانون توجه محافل دیپلماتیک و امنیتی تبدیل کرده است.
به گزارش خبرآنلاین، اعلام دولت دونالد ترامپ مبنی بر «تروریستی» خواندن حکومت نیکلاس مادورو، در کنار اعزام تجهیزات و نیروهای نظامی به منطقه، گمانهزنیها درباره تشدید فشارها و حتی سناریوهای تقابلی را افزایش داده است.
در این چارچوب، حمید شهرابی، کارشناس مسائل امنیتی آمریکای لاتین، به بررسی ابعاد سیاسی، اجتماعی و امنیتی بحران ونزوئلا میپردازد. او تأکید میکند که توصیف حکومت ونزوئلا بهعنوان «دیکتاتوری» و اتهاماتی نظیر قاچاق مواد مخدر یا نفوذ ایران و حزبالله، بیش از آنکه مبتنی بر واقعیت باشد، بخشی از پروژه فشار سیاسی و امنیتی آمریکا برای کنترل منابع نفتی این کشور است؛ فشاری که به گفته او میتواند به تشدید تقابل و حتی سناریوهای پرهزینه نظامی در منطقه منجر شود.
در ادامه متن کامل گفت و گو با حمید شهرابی، کارشناس مسائل آمریکای لاتین، را مطالعه میکنید.
آیا توصیف حکومت ونزوئلا در دوران پس از چاوز و در حال حاضر نیکولاس مادورو به عنوان دیکتاتوری، توصیف دقیقی است؟
نامبردن از حکومت ونزوئلا به عنوان دیکتاتوری پس از پیروزی انقلاب بولیواری در سال ۱۹۹۸، چه در زمان چاوز و چه در دوران زمامداری مادورو، نهتنها دقیق نیست بلکه تحریف محض است. از دو جنبه به این سؤال پاسخ میدهم: اول، منشأ حکومت. حکومت بولیواری بر اساس اراده و رأی اکثریت قاطع مردم ونزوئلا مستقر شد و تا به امروز بر همین مبنا قدرت را حفظ کرده است. این خصیصه با نحوه رویکارآمدن حکومتهای دیکتاتوری همخوانی ندارد.
جنبه دوم، عملکرد این حکومت است. برخلاف تبلیغات مسموم و هدفدار رسانههای در خدمت نظام سلطه، معیارهای دموکراسی مردمی در ونزوئلا رعایت میشود. مسئولین حکومتی، اعم از متصدیان قوه مجریه و نمایندگان مجلس، چه در سطوح محلی و چه در مقیاس ملی، توسط آرای مستقیم ملت انتخاب میشوند و فرایند انتخابات طبق اذعان ناظران منصف بینالمللی، کاملا شفاف و آزاد است.
در ونزوئلا، تشکیل احزاب و اتحادیههای کارگری و سایر اصناف آزاد است و مهمتر از همه، مردم در اجتماعات محلی (کمونها) نمایندگان خود را آزادانه انتخاب میکنند و در پیشبرد امور کشور، فعالانه مشارکت دارند.
خب، این شرایط چه تشابهی دارد با حکومتهای دیکتاتوری که غالبا توسط نظام سلطه امپریالیستی روی کار میآیند و یا مورد حمایت آن نظام هستند؟
وضعیت اجتماعی و سیاسی در این کشور چگونه است؟ آیا میتوان گفت که مردم ونزوئلا اکثراً مخالف حکومت هستند؟
همانند اکثر کشورهای جهان، اکثریت مردم ونزوئلا را کارگران، روستائیان و دیگر اقشار زحمتکش تشکیل میدهند. در عین حال، طبقه اشراف هم وجود دارد. در این ترکیب جمعیتی، طبقات محروم غالبا حامی حکومت بولیواری و سرمایهداران وابسته به آمریکا، مخالف حکومت هستند. در میان طبقه متوسط هم، اقشار پایینی غالبا به حکومت نزدیک و بخشهای بالایی جزء حامیان اپوزیسیون هستند.
البته این به این معنی نیست که در میان مردم محروم نارضایتی وجود ندارد. در واقع، بیشترین فشارهای ناشی از تحریمهای جنایتبار آمریکا، که تخمین زده میشود تاکنون باعث مرگ قریب به ۱۰۰ هزار تن شده است، متوجه همین اقشار است. با این حال، مردم محروم، حکومت را کم و بیش در کنار و نه در مقابل خود میبینند و برای همین است که در مقابل تهدیدات ایالات متحده، قاطعانه از انقلاب و حکومت بولیواری حمایت میکنند.
شاخصهای اقتصادی هم نشان میدهند که علیرغم سختیهای فوقالعاده ناشی از جنگ اقتصادی آمریکا-شامل تحریم و بلوکهکردن منابع مالی ونزوئلا-وضعیت اجتماعی در قیاس با شرایط قبل از انقلاب، به نفع طبقات محروم دگرگون شده است. این دگرگونی، در حوزههای مختلف همچون دسترسی آسان و رایگان-و یا حداقل کم هزینه-به بهداشت، آموزش و مسکن کاملا محسوس است.
اگر بخواهیم که احساس دقیقتری از اثرات انقلاب در تغییر وضعیت اجتماعی در ونزوئلا به دست آوریم، کافی است به برخی از شاخصهای اقتصادی طی سالهای اول حکومت بولیواری نگاه کنیم.
شما ببینید، امروزه همه ناظران غیرمغرض بینالمللی از این واقعیت صحبت میکنند که هدف آمریکا از تهاجم نظامی به ونزوئلا، کنترل بر منابع طبیعی این کشور و بهویژه ذخائر عظیم نفت است. خب، در همین زمینه، میبینیم که پس از کنترل دولت چاوز بر شرکت ملی نفت در اوایل سال ۲۰۰۳ میلادی، تولید ناخالص داخلی واقعی طی کمتر از ۶ سال تقریباً دو برابر میشود و با این گسترش اقتصادی، نرخ فقر بیش از ۵۰ درصد کاهش مییابد.
در همین راستا، نابرابری، که با استفاده از شاخص جینی اندازهگیری میشود، نیز به طور قابل توجه کاهش پیدا میکند و از ۴۷ در سال ۱۹۹۹ به ۴۱ در سال ۲۰۰۸ میرسد که نشاندهنده کاهش بزرگ نابرابری است.
در همین سالها، هزینههای خدمات اجتماعی به ازای هر نفر بیش از سه برابر میشود و نرخ مرگ و میر نوزادان بیش از یک سوم کاهش مییابد و تعداد پزشکان عمومی در بخش دولتی دوازده برابر میشود و با کمک کوبا، خدمات بهداشتی در اختیار میلیونها ونزوئلایی قرار میگیرد که قبلاً به آن دسترسی نداشتند.
در زمینه آموزش هم همین رشد را داریم، به طوری که در حوزه آموزش عالی، نرخ ثبتنام از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸ دو برابر میشود. این شاخصهای رشد در تمامی حوزهها و از جمله کاهش نرخ بیکاری، افزایش تعداد دریافتکنندگان تأمین اجتماعی، کاهش بدهی عمومی خارجی و… مشاهده میشود.
اما، در سالهای بعد و بهویژه از سال ۲۰۱۴، با تشدید تحریمها و بلوکهکردن منابع مالی ونزوئلا، بیش از ۸۰ درصد از درآمدهای اقتصادی ونزوئلا کاهش مییابد و وضعیت معیشت مردم این کشور سخت میشود. همزمان آمریکا سعی میکند به طرق مختلف و از جمله سازماندهی کودتا، حکومت بولیواری را ساقط کند. با این حال، ونزوئلا در مقابل همه هجمهها مقاومت میکند و شرایط بسیار دشوار را پشت سر میگذارد و دوران مجددی از رشد اقتصادی را تجربه میکند.
در واقع، تهاجمات اخیر نظامی آمریکا علیه ونزوئلا در شرایطی صورت میگیرد که تمامی برنامههای قبلی ایالات متحده برای سرنگونی حکومت بولیواری به شکست انجامیده است.
اتهاماتی که دربارۀ قاچاق مواد مخدر به ونزوئلا نسبت داده میشود، تا چه اندازه صحت دارد؟ ونزوئلا تا چه حد نسبت به کشورهای شمال آمریکای لاتین در مسئله قاچاق مواد مخدر به آمریکا شمالی مقصر است؟
اتهام قاچاق مواد مخدر توسط دولت ونزوئلا کاملا ساختگی و بیپایه است و همانند تمامی جنگهای دیگری که آمریکا از ابتدای پیدایش خود به راه انداخته، به عنوان یک بهانه و تحت «پرچم دروغ»، برای پنهانکردن اهداف واقعی از این جنگافروزیها، مورد استفاده قرار میگیرد. پرچم دروغ در یک جا «دفاع از دموکراسی و حقوق بشر» است، در جایی دیگر، «برچیدن سلاحهای کشتار جمعی» است و در مورد خود ما در ایران، همین اخیرا، «جلوگیری از توسعه بمب اتمی» بود.
کشت مواد مخدر در ونزوئلا ممنوع است و هیچ آزمایشگاهی نیز برای تولید مواد مخدر در این کشور وجود ندارد. حتی گزارشهای سازمان ملل و اداره مبارزه با مواد مخدر در خود ایالات متحده، اتهامات دولت ترامپ مبنی بر قاچاق مواد مخدر توسط دولت بولیواری ونزوئلا را تأیید نمیکند. این در حالی است که عمده مواد مخدر از مسیرهای دیگر و از جمله مکزیک و کلمبیا وارد آمریکا و اروپا میشود و پایگاه اصلی مافیای مواد مخدر، بیش از هر جای دیگر در خود ایالات متحده است و اسناد بسیاری در این زمینه وجود دارد.
ادعاهایی که درباره نقش و نفوذ ایران و حزبالله در ونزوئلا توسط آمریکاییها مطرح میشود تا چه اندازه صحت دارد؟
آمریکا برای توجیه تهاجم خود علیه ونزوئلا به بهانه نیاز دارد و «نفوذ ایران و حزبالله»، همچون اتهام قاچاق مواد مخدر، بیپایه و صرفا یک بهانه است.
از آنجا که مبنای روابط خود آمریکا با کشورهای جنوب جهان، نفوذ سلطهجویانه است، همین تعبیر را برای روابط ایران و حزبالله با ونزوئلا به کار میبرد، چرا که در نظام شناختی آمریکا مقولهای به نام همبستگی ملل، همکاریهای پایاپای و روابط مبتنی بر برابری و احترام متقابل وجود ندارد.
چالش بین آمریکا و ونزوئلا به چه سمتی خواهد رفت؟ امکان درگیری گسترده نظامی وجود دارد؟
تا همینجا، اقدامات تهاجمی آمریکا منجر به قتل قریب به ۱۰۰ سرنشین قایقهای کوچک صیادی، ناامنکردن مسیر پرواز هواپیماها در آسمان ونزوئلا و تصاحب تعدادی از کشتیهای حامل نفت این کشور شده است. تمامی این اقدامات بر خلاف قوانین بینالمللی صورت گرفته است.
«تروریسم روانی» در شدیدترین وجه آن دائما توسط دولت آمریکا علیه مردم ونزوئلا به کار برده شده است. ترامپ اخیرا گستاخی ناشی از خوی استکباری و فاشیستی را به حد اعلا رسانده و از منابع طبیعی ونزوئلا به عنوان ثروتهای به سرقت رفته ایالات متحده نام میبرد. او، آشکارا، منتخبین مردم ونزوئلا را تهدید به قتل میکند.
لذا، تهدیدات آمریکا جنبه نمایشی ندارد و با توجه به سابقه جنایتهای این کشور در جای جای جهان، امکان تشدید تجاوزات نظامی آمریکا علیه ملت مظلوم و آزادیخواه ونزوئلا وجود دارد.
البته، تجاوز نظامی آمریکا به خاک ونزوئلا، اقدامی بسیار پرمخاطره برای این امپراطوری تضعیفشده خواهد بود، چرا که مردم ونزوئلا، اسلحه در دست و با روحیهای بالا با متجاوزین یانکی مقابله خواهند کرد و در نهایت، با برخورداری از همبستگی عمیق بینالمللی، شکست را به سرنشینان کاخ سفید تحمیل خواهند کرد.