تبلیغات

آقای شهرام! وقت آن رسیده در خانه باشی و سکوت کنی!

اقتصاد ایرانی : واکنش‌ها به سخنان جنجالی شهرام ناظری درباره مولانا؛ قدردانی از ترکیه و انتقاد از ایران! شهرام ناظری، استاد برجسته موسیقی سنتی ایران، با اظهارات خود درباره مولانا و تمجید از ترکیه، واکنش‌های گسترده‌ای را در فضای رسانه‌ای و عمومی به وجود آورده است.

آقای شهرام! وقت آن رسیده در خانه باشی و سکوت کنی!
تبلیغات
اقتصادایرانی:

سخنان جنجالی و واکنش‌های گسترده

روزنامه سازندگی در واکنش به گفته‌های اخیر شهرام ناظری، این صحبت‌ها را به‌عنوان نوعی تحقیر ملی تحلیل کرده است. این هنرمند برجسته موسیقی سنتی ایران درباره مولانا اظهار نظرهایی داشته که به‌سرعت در رسانه‌ها بازتاب یافت و انتقادات فراوانی را به‌دنبال داشت. اما چه چیزی باعث شد که گفتار او تا این اندازه جنجال‌برانگیز شود؟

شهرام ناظری، که هر سال در سالگرد درگذشت مولانا در ترکیه حضور پیدا می‌کند، به بی‌توجهی مسئولان ایران نسبت به شخصیت‌های فرهنگی و عرفانی اعتراض کرده و گفته است: «دولتمردان ما هیچ‌وقت به عرفا علاقه نشان نداده‌اند. تاکنون هیچ‌کس حتی به بزرگ‌ترین عرفا مثل بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی یا عطار نیشابوری توجهی نکرده است.»

او همچنین درباره رویکرد ترکیه نسبت به مولانا افزود: «خوشبختانه مردم و دولت ترکیه توانسته‌اند مولانا را زنده نگه دارند و باید از آنها قدردانی کنیم، چون اگر مولانا در ایران بود، احتمالاً از بین می‌رفت.» این اظهارات با واکنش‌های مختلفی مواجه شد، به‌ویژه زمانی که او از ترکیه بابت حفظ میراث ایرانی سپاسگزاری کرد.

تحلیل نظرات ناظری

سخنان شهرام ناظری از چند منظر مورد نقد قرار گرفته است. قدردانی او از ترکیه برای پاسداشت مولانا قابل‌فهم است، اما وقتی به نقطه‌ای می‌رسد که «مولانا در ایران از بین می‌رفت»، این جمله فراتر از قدرشناسی به نوعی تضعیف تاریخی تبدیل می‌شود. این نگاه، به‌طور غیرمستقیم پیش‌فرضی را القا می‌کند که حیات و اندیشه مولوی به موقعیت جغرافیایی و سازوکار دولتی وابسته است. حال آنکه مولانا قرن‌ها پیش از شکل‌گیری دولت‌های مدرن، در شبکه‌ای از زبان، فرهنگ و حافظه تاریخی ایرانی دوام آورده است.

انتقادهایی که به دیدگاه ناظری وارد شده‌اند بیشتر به فهم تاریخ و رابطه هنرمند با میراث فرهنگی بازمی‌گردند. او که بسیاری از فعالیت‌های هنری خود را بر شعرهای مولانا بنا نهاده، با این ادعا به نوعی مسیر تاریخی و ارزش‌های مولانا را نادیده می‌گیرد. این سخن نه تنها انتقادی به قدرت نیست، بلکه حالتی احساسی و غیرواقع‌بینانه دارد که پیچیدگی‌های تاریخ را فدای یک جمله سهل‌انگارانه می‌کند.

مولانا؛ میراثی جهانی

مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، هرچند در قونیه وفات یافته، اما شخصیت او ورای جغرافیا و زمان قرار دارد. اندیشه‌های مولوی در فرهنگ ایرانی ریشه دوانده است و مثنوی معنوی او یکی از شاخص‌ترین آثار ادبی فارسی محسوب می‌شود. مردمان ایران، حتی کسانی که سواد خواندن ندارند، از حکایت‌ها و اشعار این عارف بزرگ بهره برده‌اند. در میان نسل‌های جوان‌تر نیز آثار او به نحوی دیگر شناخته شده است، هرچند بخشی از این شناخت به اطلاعات اینترنتی محدود می‌شود.

ناظری به درستی اشاره کرده که عدم توجه مسئولان فرهنگی ایران به شخصیت‌هایی چون مولوی وجود داشته است، اما این سخنان در محیطی خارج از مرزهای کشور بیان شده‌اند که می‌تواند زمینه‌ساز سوء‌برداشت‌های فرهنگی باشد. ترکیه از نام مولانا به‌عنوان یک ابزار اقتصادی استفاده می‌کند و هرساله درآمد قابل توجهی از گردشگران، به‌ویژه ایرانیان، کسب می‌کند. این امر نشان می‌دهد که نقش ترکیه در زنده نگه داشتن مولانا بیشتر به جنبه اقتصادی وابسته است تا فرهنگی.

نقد عملکرد فرهنگی

انتقاد به عملکرد مسئولان فرهنگی ایران در زمینه توجه به عرفان و میراث ملی موضوعی انکارناپذیر است. اما بیان این انتقادات در قالبی که نگاهی خارجی به آن دارد، می‌تواند تأثیر منفی بر روایت تاریخ داشته باشد. هیچ‌کس نمی‌تواند مولانا را به یک مرز محدود کند؛ او بخشی از تاریخ، فرهنگ و زبان فارسی است که طی قرن‌ها در قلب و جان مردم ایران جای داشته است.

آلن ویلیامز، مترجم مثنوی معنوی، گفته است: «مولانا آموزگاری بزرگ بود که توانست دانش خود را به شاگردانش منتقل کند و به آنها اعتماد داشت که در تاریکی‌ها راه خود را بیابند.» این اعتماد به مردم ایران نیز طی تاریخ حفظ شده و نشان داده شده است که فرهنگ فارسی و ایرانی مولوی را در قلب خود جای داده و حفظ کرده‌اند.

تبلیغات
تبلیغات
وبگردی
    تبلیغات
    ارسال نظر