حمایت دولت از سهامداران؛ گامی به سوی رشد اقتصادی

اقتصادایرانی : حمایت دولت از سهامداران و ایجاد چشم‌انداز روشن در بازار سرمایه به‌عنوان کلید ثبات اقتصادی، در گرو رفع نگرانی‌ها از آینده سیاسی کشور و تاثیرات مستقیم آن بر بورس است.

حمایت دولت از سهامداران؛ گامی به سوی رشد اقتصادی

درست است که همواره افراد نوسان‌گیر در بازارها حضور دارند ولی افراد نوسان‌گیر، قاعدتا در زمان‌‌‌های مشخصی از بازار خارج می‌‌‌شوند و اقدام به فعالیت در بازارهای دیگر می‌کنند؛ اما تنها افرادی که روندها و ترندهای گوناگون بازار سرمایه را به‌خوبی می‌‌‌شناسند، می‌توانند چشم‌‌‌اندازها را ببینند. در نهایت همین افراد که می‌توانند چشم‌‌‌اندازها را به‌خوبی شناسایی و تحلیل کنند، می‌توانند در بورس جهانی و بازار سهام جهانی فعالیت کنند و موفق شوند. 

به نظر می‌رسد که اگر دولت می‌‌‌خواهد از بودجه حمایت کند، همواره این امکان را از طرق گوناگون دارد و همیشه فرصتی برای انجام انواع اقدامات مختلف متصور می‌شود. اما اگر دولت بنا دارد از مال مردم با بازار سرمایه حمایت کند، وضعیت متفاوت است و به نظر می‌رسد باید این اقدام را با با سهام خزانه انجام دهد؛ یعنی خود دولت اقدام به خرید کرده و بعد هم از آن استفاده کند. به خاطر داشته باشید که به‌هر‌حال کشور تجربه جنگ و عدم ‌نقدشوندگی در بازار را در خاطره خود دارد و متاسفانه این سهامداران هم به خاطر دارند که جنگ منجر به این شد که بازارها به شکل طولانی‌مدت بسته باشند. به نظر می‌رسد چنانچه دولت بنا دارد از بازار سرمایه حمایت کند و اگر در آینده اتفاق غیرمنتظره‌ای رخ دهد، احتمالا دولت مجبور است اقدام به حرکت به سمت حمایت از بازار کند و تا زمان به ثبات رسیدن وضعیت به این حمایت خود هم ادامه دهد. 

در نهایت به نظر می‌رسد این حمایت‌‌‌ها می‌توانند بازار سهام را از صف فروش درآورده و به سمت متعادل شدن پیش ببرد. همان‌طور که تجربه این مساله را نشان می‌دهد و در هفته‌‌‌های گذشته هم متوجه شدیم، این حمایت می‌تواند گاه آثار پایدار از خود بر جای بگذارد بنابر اینکه بازار سهام بسیار اصلاح شده است. اما مساله مهم‌تر، چشم‌‌‌انداز آینده برای سهامداران است، چراکه هیچ شرکتی سهم نمی‌‌‌فروشد و هیچ خریداری سهم نمی‌‌‌خرد مگر اینکه آینده روشن و مشخصی را هم‌زمان از آن خود کند. 

یک نکته دیگر که باید در تحلیل حتما به آن توجه داشت این است که بازار سرمایه در ایران دولتی است و بخش عمده سهم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها متعلق به دولت است. در کشورهای دیگر مانند ژاپن یا آمریکا، دولت‌‌‌ها در مواقع بحرانی از بازار سرمایه حمایت می‌کنند، در‌حالی‌که ما پیش از این، کمتر می‌‌‌دیدیم در ایران نیز همین عمل رخ دهد. پیش از این، عمده اقداماتی که سازمان بورس انجام می‌داد عبارت از محدود‌‌‌کردن دامنه‌‌‌ نوسان بود. کنترل و محدود‌‌‌کردن دامنه، به‌‌‌نوعی یک اقتصاد دستوری محسوب می‌شود؛ این امر در حالی صورت می‌گیرد که سیاستگذاران معتقدند نباید قیمت‌گذاری دستوری اعمال کنند و معتقدند که قیمت‌ها مانند نظام بازار آزاد، باید آزادانه در نوسان باشند. بنابراین سوالی که وجود دارد این است که چرا تصمیم‌گیران برخلاف آنچه معتقدند عمل می‌کنند؟ 

برای مثال اگر زمان تحولات فلسطین در سال گذشته را به خاطر بیاوریم، به یاد می‌‌‌آوریم که دولت دقیقا همین اقدامی را که در همین پاراگراف شرح دادیم مورد بررسی قرار داد. بهترین تصمیمی که سیاستگذاران می‌توانستند بعد از انتشار خبر تحولات سال گذشته اتخاذ کنند، بستن بازار سرمایه یا تخصیص خط اعتباری ۵۰همتی بود؛ یعنی دقیقا همین اقداماتی که دولت در زمان جنگ اسرائیل با ایران انجام داد. اگر آن زمان این رقم اعتبار که چندان رقم زیادی هم نبود به بورس تزریق می‌‌‌شد، عایدی این خط اعتباری می‌توانست به نفع دولت هم تمام شود؛ اما در آن زمان با محدود‌‌‌شدن دامنه ‌‌‌نوسان، روند برگشت بازار سرمایه کند شد. اقدام حمایتی دولت یا همان تزریق ۶۰۰‌‌‌میلیاردی از صندوق توسعه‌‌‌ ملی و صندوق تثبیت رقم بسیار ناچیزی بود و در ‌‌‌برابر ارزش معاملات روزانه چندان چشمگیر نبود که بتواند اطمینان‌‌‌بخش باشد. 

 

به ‌‌‌نظر می‌رسد بهترین تصمیمی که برای بازار سرمایه می‌تواند گرفته شود، این است که تمام تصمیمات ناهماهنگ با قواعد بورس در کسری از ثانیه ملغی شوند. در نهایت، اگر بازار نسبت به استمرار آتش‌‌‌بس اطمینان پیدا کند، می‌توان انتظار رشد حداقل ۲۰ درصدی شاخص را در هفته‌‌‌های آتی پیش‌بینی کرد. بازار سرمایه ایران در هفته‌‌‌های اخیر زیر سایه‌‌‌ سنگین تشدید تنش و درگیری نظامی ایران و اسرائیل از یک‌سو و ابهام بر سر مذاکرات ایران و آمریکا بوده است. در هر کشوری که ریسک سیستماتیکی مانند جنگ رخ می‌دهد، قاعدتا بازارهای مالی هم واکنش منفی نشان می‌دهند. به نظر می‌رسد این بار نیز ما چنین واکنش منفی را از بازار سهام ایران مشاهده کردیم. این واکنشی طبیعی است که در هر جای دنیا هم اتفاق می‌‌‌افتد. 

ما باید یادمان باشد از چه شرایطی به چه شرایطی رسیدیم. اگر خاطرتان باشد، از شروع جنگ ۱۲روزه ایران و اسرائیل و حتی همکاری‌‌‌هایی که آمریکایی‌‌‌ها با اسرائیلی‌‌‌ها داشتند، ما در شرایطی بودیم که ایران و آمریکا دور پنجم را برگزار کرده بودند و صحبت‌‌‌هایی نیز درباره دور ششم مذاکرات مطرح شده بود و در آستانه برگزاری آن بودیم. پس بازار سهام، خوش‌بینی عجیبی نسبت به مذاکرات داشت؛ اما اکنون به شکل کامل در موضعی بدبینانه قرار دارد. این نکته‌‌‌ اول درباره وضعیت این روزهای بازار سهام است.

 

در‌حال‌حاضر، ما پنج نوع فروش را در بازار سهام تجربه می‌‌‌کنیم. نوع اول فروش، همان‌طور که توضیح داده شد، ناشی از ریسک هیجانی یا سیستماتیک است و واکنشی احساسی به شرایط جنگی محسوب می‌شود. نوع دوم مربوط به فروشندگانی است که رفتار سایر بازیگران بازار را رصد می‌کنند؛ وقتی رفتار سایر بازیگران منفی است، آنها نیز وارد صف فروش می‌‌‌شوند. نوع سوم افرادی هستند که پیش از این اتفاقات، اصلا اعتقادی به بازار سهام نداشتند و از نظر بنیادی، بازار را برای سرمایه‌گذاری جذاب نمی‌‌‌دیدند. نوع چهارم فروشندگانی هستند که نسبت به آتش‌‌‌بس دیدگاه مثبتی ندارند و تصور می‌کنند این آتش‌‌‌بس به‌‌‌زودی نقض خواهد شد؛ بنابراین، برای پیشگیری از زیان بیشتر، اقدام به فروش می‌کنند. نوع پنجم مربوط به کسانی است که اطلاع دقیقی از آینده بازار ندارند و همین بی‌‌‌اطلاعی باعث شده که فشار فروش را به بازار وارد کنند. این پنج نوع فروش، از زمانی که بورس ‌باز شد در بازار مشهود بوده است. 

دولت در جهت حمایت، از طریق حقوقی‌‌‌هایی مانند بانک مرکزی، صندوق‌های توسعه و تثبیت، و دیگر نهادهای حقوقی وارد عمل شده است. در همین مدت، ما خروج پول یا تغییر مالکیت ۱۳‌هزار میلیارد تومانی (۱۳همتی) را ثبت کردیم. به نظر می‌رسد که در هفته‌‌‌های آینده، از آن پنج نوع فروش، سه یا چهار مورد فروکش خواهد کرد و دیگر تکرار نخواهد شد. حال باید ببینیم آینده‌‌‌ بازار از نظر بنیادی (فاندامنتال)، ارزندگی، و شرایط منطقه‌‌‌ای (به‌‌‌ویژه با توجه به موقعیت خاص خاورمیانه) چگونه پیش خواهد رفت. در واقع، همچنان در هر لحظه، احتمال بروز هر اتفاقی ممکن است. 

به ‌‌‌نظر من، اگر بازار سهام از ادامه‌‌‌ آتش‌‌‌بس مطمئن شود، در هفته‌‌‌ پیش ‌‌‌رو، می‌توان انتظار رشد حداقل ۲۰درصدی را داشت. وقتی در ایران صحبت از بازار سرمایه می‌‌‌کنیم، باید واقع‌‌‌بین باشیم. به نظر من، جز حمایت دولت راهکار موثری وجود ندارد. دولتی که ۷۰‌درصد بازار سهام را در اختیار دارد، باید نقش فعالی ایفا کند. واقعیت این است که جز مداخله‌‌‌ مستقیم دولت، گزینه‌‌‌ عملی دیگری دیده نمی‌شود. همان‌طور که در ابتدا گفتم، دو عامل مهم «زمان» و «قیمت مناسب» در شراط فعلی مهم هستند. دولت باید زمان بدهد و مداخله‌‌‌اش را ادامه دهد تا بازار به تعادل برسد.

وبگردی
    ارسال نظر