دنیای این روزهای ما / عصر تردید
رامین خسروخاور

اقتصادایرانی: در دنیای امروز، میان انبوه دادهها و دریایی از دغدغهها، کسبوکارها در کوچههای تاریک تردید و ابهام گرفتار شدهاند. نه نقشهای روشن برای رهایی دارند و نه قطبنمایی مطمئن برای عبور از چالشهای پیش رو. همانند غباری که در آینه پراکنده میشود، آینده برایشان مبهم و نامشخص است.
یادداشت را به طور کامل بخوانید:
دنیای غریبی است نازنین؛ نه صعودی مستمر، نه سقوطی مکرر. تنها چیزی که در این میانه یقین است، خود شک است. برنامه ریزی ها، مانند خطی بر شن، هر دم پاک می شود و هر تصمیم، دمی بعد دگرگون می شود.
کارآفرینان، با کوله باری از کوشش و کنجکاوی، در صحرای سردرگمی، به دنبال سراب ثبات اند. بازار، مانند دریاچه ای بی قرار، هر لحظه موجی نو می زند؛ گاهی با نسیمی از تبیین، گاهی با توفانی از تغییر.
در این احوال، تدبیر، تنها پناه است؛ اما نه تدبیری خشک و خط کش خورده، بلکه تدبیری سیال و سازگار. آن کسی که خود را با تغییر آشتی دهد، از تلاطم نمی هراسد؛ آن کسی که در دل بی برنامگی، قاعده ای نو زاید، پیروز میدان است.
برنامه ریزی، دیگر تقویمی خشک نیست؛ بلکه نغمه ای است ناپایدار، که باید با ساز تغییر هم آواز شود. آینده، نه نقطه ای ثابت، بلکه آفاقی در حال فرار است. پس باید در پی آن دوید، نه منتظر ماند.
اکنون، زمان دیدن دورنما نیست، زمان ساختن مسیر است. در دل مه، راه با رفتن پیدا می شود، نه با منتظر ماندن. و این، شاید تنها یقین ما در عصر تردید باشد.
در مه ما؛ تاملی در بلاتکلیفی در عصر آشوب در روزگاری که غبار بی ثباتی بر شانه ها نشسته، و مه تردید از افق آینده فراتر آمده است، آدمیان، مانند کشتی هایی در دریای ناشناخته، بی قطب نما و بی نقشه، به دنبال ساحلی ناپیدا، ره می سپارند. دیوارهای تصمیم گیری، از آجر داده انباشته شده اند، اما دروازه درک، هنوز نیمه باز است.
حجم اطلاعات، هر روز فزونی می گیرد، اما حکمت تصمیم، کمیاب تر می شود. آینده، در آینه تحلیل ها ظاهر می شود، اما معنا نمی شود.
ما در عصری زندگی می کنیم که نه از جنس تکرار است، نه از قماش پیش بینی. زمانه، زمانه غیرخطی است؛ نه خطی به سوی ثبات دارد، نه سیر خطی تغییر را برمی تابد. تنها امر مسلم، شک است؛ تنها قطعیت، خود بی قطعیتی است. برنامه ریزی ها، بر سنگ نیستند که بمانند؛ بر شن اند، و هر نسیم نو، آن را از نو می نویسد. در چنین اقلیمی، کارآفرینان، مدیران و نخبگان اقتصادی، با کوله باری از امید و اضطراب، از کویر کتمان عبور می کنند. چشم بر افق دارند، اما گام بر مه می نهند. بازار، آینه ای از بی قراری است؛ نه فقط به سبب نوسانات مالی، که به خاطر افت وخیز معنا، تغییر ارزش ها و تولد فناوری هایی که آینده را بی اجازه بازتعریف می کنند. در چنین جهانی، آن کسی که ایستاده بماند، نه آن است که پیش بینی می کند، بلکه آن است که آمادگی زیستن در پیش بینی ناپذیری را دارد. رفتار سنتی، با ساختارهای خشک و سلسله مراتب صلب، دیگر پاسخ گو نیست. در جهانی که تصمیم ها باید به سرعت تغییر شکل بگیرند، ایستادن برای تحلیل، خود، نوعی تعلیق است. فلج تحلیلی، امروز بیش از همیشه، دام اندیشه وران بی اقدام است؛ آنان که در دل بحران، منتظر تکمیل داده ها می مانند و فرصت حرکت را از کف می دهند. اما در دل همین تلاطم، نوای تدبیر به گوش می رسد. تدبیری نو، نه از جنس نقشه کشی های مطول، بلکه از نوع زیستن سیال. امروز، نیازمند طلایه دارانی هستیم که راهبرد را نه روی کاغذ، بلکه در میدان طراحی کنند؛ پیشروانی که آینده را نه فقط تصور، بلکه تجربه می کنند؛ که در دل مه، راه می سازند، نه آنکه منتظر روشنایی باشند. راهیابان جدید، معماران معنا هستند، نه صرفا منبع. باید از مدیریت خشک به همراهی عمیق گذر کنند. در چنین فضای کسب و کاری، نقشه های از پیش معلوم، جای خود را به قطب نماهای درونی داده اند: بصیرت، درک موقعیت، شجاعت اقدام و آمادگی برای اصلاح. و کسانی که از مه عبور می کنند، نه الزاما بزرگ ترین ها، بلکه سازگارترین ها هستند؛ نه ثروتمندترین ها، بلکه چابک ترین ها. چابکی سازمانی، دیگر یک انتخاب نیست، یک الزام وجودی است. آن کسی که می خواهد بماند، باید بیاموزد که با هر تغییر، بازتعریف شود؛ که در دل هر بحران، بذر فرصت بیفشاند. جهان VUCA (Volatile, Uncertain, Complex, Ambiguous)، فردایی است که نه تحمل سستی دارد، نه تاب تاخیر. در این جهان، آینده نه فقط ناشناخته، بلکه چندگانه است. تفکر سناریویی، تاب آوری و ماهای یادگیرنده، کلیدواژه هایی نیستند که صرفا در مقالات بیایند؛ باید در درون مان جاری شوند. ما اکنون در نقطه ای ایستاده ایم که دیگر نمی توان تنها منتظر «فروکش مه» بود. راه از آن کسانی است که با نور بینش، حتی در مه، گام برمی دارند. آنان که با پذیرش نبود قطعیت، تصمیم را ممکن می سازند؛ آنان که به جای احتراز از خطر، با خطر زندگی می کنند؛ و آنان که به جای انتظار برای آینده، آن را می سازند. نوشته حقیر، دعوتی است به دگراندیشی در تدبیر؛ به شجاعت در تصمیم؛ به مسئولیت پذیری در دل بحران؛ و به شناختی نو از معنا و ماموریت هدایت در فردایی که هر صبح، با قاعده ای تازه بیدار می شود. در مه، راه با رفتن روشن می شود؛ و شاید، این تنها یقین ما در عصر تردید باشد.
منبع: روزنامه ایران