نعیمه نظامدوست نسخه مردانه الناز شاکردوست را پشت سر گذاشت!
اقتصاد ایرانی : هاتف علیمردانی پس از پنج سال دوری از سینما با فیلم «کجپیله» بازگشته است؛ اثری متفاوت و پرحاشیه که با روایتی تازه و جنجالی، توجه مخاطبان علاقهمند به سینمای اجتماعی و هنری را به خود جلب کرده است.
پس از پنج سال دوری هاتف علیمردانی از عرصه سینما، بازگشت او همراه با فیلم «کجپیله» توجه بسیاری را به خود جلب کرد. این فیلمساز که پیشتر با آثاری همچون «کوچه بینام» نگاهی موشکافانه به مسائل اجتماعی داشت و با فیلمهایی نظیر «هفتماهگی» و «آباجان» تعادلی جذاب بین سینمای هنری و جریان اصلی ایجاد کرده بود، این بار اثری را ارائه کرده که بهجای تمرکز بر موضوعات اجتماعی، بیشتر به نظر میآید برای جلب توجه در فضای مجازی طراحی شده باشد، بدون آنکه هویت سینمایی قوی داشته باشد.

بازنمایی ایدهای تکراری با اجرای نهچندان قدرتمند
فیلم «کجپیله» داستان زنی به نام سیما ثروتی را روایت میکند که بهعنوان بازیگری مشهور و انتقادی نسبت به مردان، بهطور ناگهانی خود را در قالب یک مرد مییابد. این ایده که در سینمای جهان بارها تکرار شده، پتانسیل بسیاری برای پرداختن به کلیشههای جنسیتی و ایجاد مباحث اجتماعی دارد. اما علیمردانی بهجای بهرهگیری از این قابلیتها، به شوخیها و موقعیتهای سطحی اکتفا کرده است. «کجپیله» که آشکارا از فیلم ترکیهای «اوه! بیلندا» اقتباس شده، نسخهای بیروح از اثر اصلی به نظر میآید، چرا که در اینجا کمدی بهشدت کلیشهای و شتابزده از نوع مرسوم دهه ۸۰ میلادی غالب شده است.
گریم پرهزینهای که به مردمی بودن فیلم کمکی نکرد
یک بخش اساسی از توان فیلم صرف طراحی گریم مردانه برای الناز شاکردوست شده است. با این حال، این گریم بهجای همراه کردن بیننده با قصه، بیشتر به عاملی مصنوعی و غیرواقعی تبدیل شده که ارتباط مخاطب با داستان را دشوار میکند. همچنین صداگذاری نیز به این حس اصطکاک افزوده و باورپذیری شخصیت را کاهش داده است. از سوی دیگر، صحنههای رقص شاکردوست که در شبکههای اجتماعی داغ شدهاند، بیشتر جنبه تبلیغاتی دارند و نقش چندانی در پیشبرد روایت اثر ندارند؛ گویی این فیلم با هدف انتشار در فضای مجازی، بهجای اکران سینمایی طراحی شده است.

طنزی سطحی و تکراری
فیلم «کجپیله» تقریباً تمام انرژی مربوط به طنز خود را بر استفاده از موقعیتهای تکراری و شوخیهای پیشپاافتاده متمرکز کرده است؛ سبکی که در بسیاری از کمدیهای ضعیف ایرانی دیده شده و نشانهای از عدم نوآوری در خلق طنز است. دیالوگها کاملاً کلیشهای و خستهکننده به نظر میرسند و توانایی ایجاد گفتوگوی جدی درباره موضوعات اجتماعی را ندارند. بهجای اینکه کار نقشهای اجتماعی یا کلیشهها را به چالش بکشد، فقط آنها را بازتولید میکند و از پتانسیلهای طنز برای ارتقای معنا و محتوا استفاده نمیکند.
فیلمنامه نیز یکی از چالشهای بنیادین این اثر است. تغییر کالبد شخصیت اصلی بدون هیچ توضیح منطقی باعث میشود که این ایده بیشتر بهانهای برای زنجیرهای از شوخیهای سطحی باشد. روایت فیلم نیز پراکنده و کمانسجام است، به گونهای که در آن پرداخت کافی به شخصیتها و موقعیتها وجود ندارد. تماشاگر امروزی، حتی در ژانر کمدی، انتظار توجه به جزییات و حفظ منطق داستانی را دارد که در این فیلم کمتر به آن پرداخته شده است.

الناز شاکردوست که پیشتر در فیلمهایی همچون «تیتی» و «گوزنهای اتوبان» نمایشهای قابلتوجهی داشت، در اینجا فرصتی برای بروز تواناییهای خود پیدا نمیکند. گریم سنگین و رفتار غیرمنظم کارگردان، بازی او را به چیزی سطحی و دور از حقیقت تبدیل کرده و هیچ شباهتی به آثار قدرتمند قبلی او ندارد. از طرف دیگر، نعیمه نظامدوست که حضور خندهداری در برخی لحظات دارد، تقریباً تنها بازیگری است که توانسته کمی بر تلخی فیلم غلبه کند. اما بازیگران دیگر مانند سروش صحت، به دلیل اشکالات فیلمنامه و کارگردانی، نتوانستهاند نقشآفرینی درخوری ارائه دهند.