ماجرای عجیب ازدواج دوم پدر مرتضی عقیلی؛ وقتی کارت عروسی به خانه رسید!
اقتصاد ایرانی : مرتضی عقیلی، بازیگر مطرح، در مصاحبهای با علی ضیا از ماجرای ناراحتکننده دریافت کارت عروسی پدرش تنها دو روز پس از ازدواج او پرده برداشت و خاطرهای تلخ از رفتار پدر مستبد خود تعریف کرد.
مرتضی عقیلی، بازیگر شناختهشده کشورمان، اخیراً در گفتوگوی خود با علی ضیا درباره خاطرهای عجیب از زندگی پدرش صحبت کرده است:
وقتی یک وعده شام به ماجرایی بزرگ تبدیل شد
عقیلی در این مصاحبه چنین توضیح داد: «مادر من عاشق انسانها بود، زندگی و دنیا را دوست داشت. اما پدرم بسیار مستبد و سختگیر بود. یک بار که در حال خوردن شام عدسپلو با خرما و کشمش بودیم، ناگهان سنگی زیر دندان پدرم رفت. او به شدت عصبانی شد و کل سفره شام را بهم ریخت.»
وی ادامه داد: «پدرم همیشه در خانه قوانین سختی داشت. همهی ما باید همزمان سر سفره حاضر میشدیم. حتی اگر برادرم میگفت: "شام نمیخورم"، پدرم چند سنگ داخل بشقابش قرار میداد و میگفت: "اگر گرسنه شود، سنگها را بخورد! اگر نمیخورد یعنی سیر است." چنین رفتارهایی بخش ثابتی از زندگی روزمره ما بود.»
شوخی مادر تبدیل به ماجرای ازدواج دوم شد
عقیلی افزود: «پس از حادثه شام، پدرم با عصبانیت به مادرم گفت: "این چه غذایی است که درست کردی؟ با این که کلفت، راننده و آشپز داری!" مادرم به شوخی پاسخ داد: "حاجی، خوشحال باش که چنین همسری داری!" اما پدرم با عصبانیت گفت: "من دوست دارم؟ همچین زنی مثل تو داشته باشم؟!" و بعد لباسش را پوشید و خانه را ترک کرد.»
دو روز بعد، یکی از کارگرها کارت دعوتی را به خانه آورد که روی آن نوشته شده بود: «دعوتنامه مراسم عروسی حاج یونس عقیلی و بانو فلانی.» پدرم به مادرم گفت: «یک اتاق مخصوص برای زنش درست کنید، فردا شب قرار است خانمش را به اینجا بیاورد!»
چگونه مادر مرتضی عقیلی مانع از طلاق شد
پس از مدتی زندگی مشترک، پدرم تصمیم به طلاق گرفت، اما مادرم با او مخالفت کرد. مادرم گفت: «این دختر به امید زندگی وارد خانه شده و تو حق نداری او را طلاق بدهی. این کار درست نیست.» پدرم پاسخ داد: «نمیخواهم تو اذیت شوی!» اما مادرم گفت: «من اذیت نمیشوم، او رزقی دارد که خدا داده. شما میتوانید زمانی با او و زمانی با من باشید.»
در نهایت مادرم با مهربانی و صبر مانع طلاق شد و حتی باعث شد این زندگی دوام پیدا کند و آنان صاحب سه فرزند شوند. مرتضی عقیلی در پایان گفت: «صبر، بزرگواری و تحمل را من از مادرم یاد گرفتم.»