بازیخوانی نقشه اروپا برای «اسنپ بک»

رضا عدالتی پور

بازیخوانی نقشه اروپا برای «اسنپ بک»

اقتصادایرانی: مکانیسم ماشه، که در چارچوب برجام به‌عنوان ابزار حقوقی برای رسیدگی به اختلافات طراحی شده بود، بار دیگر به نقطه‌ داغ تنش‌ها میان ایران و کشورهای اروپایی تبدیل شده و در مرکز منازعات دیپلماتیک قرار گرفته است.

در این بین اروپا به دنبال حفظ نقش خود در فرآیند مذاکرات هسته ای به عنوان میراث دار این مذاکرات است و در عین حال فعال سازی این مکانیسم منجر به بلاموضوع شدن نقش اروپا در آینده مذاکرات خواهد شد. از این روست که برخی کارشناسان و اساتید روابط بین الملل از جمله حیدرعلی مسعودی استاد دانشگاه شهید بهشتی معتقد است اروپا تا پیش از اکتبر 2025 از این مکانیسم به عنوان اهرمی برای فشار بر تهران استفاده خواهد کرد و به احتمال زیاد با تمدید آن برای یک سال ضمن اینکه کارکرد مکانیسم را برای خود حفظ می کند، مانع از بازگشت قطعنامه های تحریمی خواهد شد.

با توجه به اینکه مکانیسم ماشه تنها ابزار اروپا برای حفظ نقشش در پرونده هسته ای ایران است، آیا فعال سازی این مکانیسم از سوی اروپایی ها ریسک کنار گذاشته شدن شان از مذاکرات را درپی ندارد؟ چنان که در دولت اول ترامپ اروپا به فعال سازی مکانیسم رای نداد اما این بار آنها اعلام کردند که تا پایان ماه آگوست فعال سازی این مکانیسم را در دستور کار قرار خواهند داد.

در دور جدید مذاکرات، اروپایی ها احساس می کنند که از روند دیپلماسی هسته ای کنار گذاشته شده اند.

این در حالی است که آنها خود را بنیانگذار این مذاکرات و میراث دیپلماسی چندجانبه و نظم هنجاری اروپایی می دانند که از اوایل دهه 80 شمسی آغاز شده بود و نهایتا به برجام منتهی شد.

با این حال، اکنون که مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا به نتیجه ای نرسیده یا حتی به درگیری منجر شده، اروپایی ها بر این باورند که شاید ایران تمایل داشته باشد روند دیپلماتیک تجربه شده پیشین با اروپا را دوباره دنبال کند و از دیپلماسی غیرمستقیم با آمریکا فاصله بگیرد.

از سوی دیگر، رقابت های فزاینده بین اروپا و آمریکا، به ویژه در دوران دوم ریاست جمهوری ترامپ، باعث شده اروپا فعال شدن در پرونده های بین المللی مانند موضوع هسته ای ایران را فرصتی برای ابزار چانه زنی در مقابل آمریکا ببیند.

به عبارت دیگر، اروپایی ها دو انگیزه اصلی دارند: اول اینکه احساس می کنند روند دیپلماسی هسته ای بدون حضور اروپا به نتایجی منتهی شده که ایران انتظارش را نداشت و حتی به درگیری انجامیده و این خلایی برای نقش آفرینی مجدد اروپا به وجود آورده است؛ دوم، رقابت کلی میان اروپا و آمریکا، آنها را واداشته است تا کنشگری و مانور دیپلماتیک جدیدی را در صحنه بین المللی ایجاد کنند.

بر همین اساس، آنها قصد دارند تا پایان ماه آگوست فرایند فعال سازی مکانیزم ماشه را به اجرا درآورند و این ابزار را فعال کنند تا بتوانند جایگاه و نفوذ خود را در پرونده هسته ای ایران حفظ کنند و نقش میانجی و شریک مذاکراتی خود را تحکیم بخشند.

موضوع همینجاست، آیا با فعال سازی این مکانیسم، اروپا تنها کارت خود را برای بازیگری در پرونده هسته ای از دست نخواهد داد؟

من فکر می کنم این کمی متفاوت است. فعال سازی مکانیزم ماشه، اروپا را از ابزار نقش آفرینی در مذاکرات هسته ای خالی نمی کند. برعکس، می توان گفت این اقدام بخشی از استراتژی اروپایی ها برای حفظ جایگاه شان در روند دیپلماسی هسته ای است.

واقعیت این است که آنچه از منظر ایران اهمیت دارد، تفسیری حقوقی از رفتار اروپا پس از عدم اجرای تعهدات برجامی اش است. ممکن است تهران چنین استدلال کند که همان طور که ایالات متحده با خروج رسمی از برجام دیگر عضوی از آن محسوب نمی شود، اکنون اروپا نیز با عمل نکردن به تعهداتش، عملا از برجام خارج شده- هرچند نه به صورت رسمی. در این صورت، ایران ممکن است اروپا را دیگر شریک مشروعی در برجام تلقی نکند و بر همین اساس، مشروعیت فعال سازی مکانیزم ماشه توسط آنها را زیر سوال ببرد.

اما از سوی دیگر، یک تفسیر متفاوت نیز قابل طرح است؛ اینکه ایران همچنان اتحادیه اروپا را عضو برجام بداند و تلاش آنها برای فعال سازی مکانیزم ماشه را نوعی ابزار چانه زنی و فشار سیاسی ارزیابی کند، نه خروج از چهارچوب توافق.

بر همین اساس، برخلاف تصور رایج، این اقدام می تواند به اروپایی ها نقش بیشتری در روند دیپلماسی هسته ای بدهد. به ویژه اگر دو طرف به دنبال یافتن راه حلی بینابینی باشند نه بازگشت کامل تحریم های شورای امنیت و نه ادامه وضع فعلی که به انقضای توافق برجام و قطعنامه 2231 منتهی خواهد شد.

از این منظر، حتی اگر اروپا اقدام موثری نیز انجام ندهد، باز هم در نهایت با پایان مهلت برجام، ابزار موثری برای نقش آفرینی نخواهد داشت.

بنابراین ممکن است اروپایی ها تلاش کنند با فعال سازی این مکانیزم، فشار قابل مدیریتی بر ایران وارد کرده و در عین حال، مسیر گفت وگو را نیز باز نگه دارند.

یکی از پیشنهادهای مطرح شده در این زمینه، توافق دوجانبه یا چندجانبه برای تمدید مهلت استفاده از مکانیزم ماشه به مدت یک سال است؛ فرصتی برای تلاش های دیپلماتیک، مذاکرات جدید و دستیابی به راه حلی نوین برای حفظ یا بازسازی توافق.

پس می توان گفت هدف اصلی اروپا از تعیین ضرب الاجل برای مکانیزم ماشه، صرفا فشار بر تهران است؟

به نظر می رسد هدف نهایی اروپا از تعیین ضرب الاجل برای فعال سازی مکانیزم ماشه تا پایان ماه اوت، الزاما بازگرداندن تحریم های شورای امنیت نباشد.

آنچه در واقع دیده می شود، تلاشی است برای وارد کردن فشار سیاسی بر ایران، با این هدف که تهران در حوزه هسته ای یا حتی در سایر مسائل، امتیازاتی بدهد و زمینه برای بازگشت اروپایی ها به روند مذاکرات فراهم شود؛ مذاکراتی که در ماه های گذشته عملا اروپا از آن کنار گذاشته شده بود.

اگر بخواهیم نگاه واقع بینانه ای داشته باشیم، «سناریوی مطلوب» اروپایی ها نه تشدید فشارهای بین المللی، بلکه بازتعریف جایگاه شان در روند دیپلماسی هسته ای است و در این راستا تمدید مکانیسم ماشه در قالب تمدید قطعنامه 2231 یکی از موارد است. در همین چهارچوب، می توان این برداشت را داشت که اروپا هنوز در تلاش است تا در چهارچوب نظم پیشین و اصول دیپلماتیک خود حرکت کند. این طور نیست که اروپا به طور کامل از مبانی هنجاری و دیپلماسی چندجانبه اش فاصله گرفته باشد، بلکه همچنان سعی دارد نقش یک میانجی فعال را بازی کند، هرچند از ابزارهای فشار هم برای این منظور بهره می برد.

تا چه حد امکان دارد که اروپا در این زمینه مستقل از آمریکا عمل کند؟ موضوع این است که اگر آمریکا بخواهد این مکانیسم فعال شود آیا اروپا امکانی برای مقاومت خواهد داشت؟

به نظر می رسد، با توجه به نشست اخیر سران ناتو، تلاش هایی در جریان است تا اختلافات راهبردی و امنیتی میان اروپا و آمریکا کمتر دیده شود یا حتی به حداقل برسد. این تلاش ها شامل هماهنگی های سیاسی و دیپلماتیک برای نمایش یک جبهه واحد در برابر چالش های جهانی است.

از سوی دیگر، به نظر می رسد یکی از اولویت های مایک والتز نماینده جدید آمریکا در سازمان ملل، ایجاد هماهنگی با اروپا در زمینه فعال سازی مکانیزم ماشه است. این مساله نشان می دهد که واشنگتن همچنان به دنبال اجماع و فشار هماهنگ شده بر ایران است. نکته مهم آن است که وابستگی امنیتی اروپا به آمریکا همچنان پابرجاست، بویژه در چهارچوب ساختار ناتو. بنابراین هرچند اروپا در برخی حوزه ها تلاش می کند استقلال استراتژیک خود را حفظ کند، اما در حوزه امنیتی هنوز تحت چتر تصمیم گیری های واشنگتن قرار دارد و نمی توان برای آن یک نقش کاملا مستقل قائل شد.

در نتیجه، اگر آمریکا به طور جدی خواستار فعال سازی مکانیزم ماشه شود، احتمال بالایی وجود دارد که اروپا نیز در هماهنگی با آن حرکت کند؛ ولو با ملاحظاتی در جهت حفظ جایگاه دیپلماتیک و ابزارهای چانه زنی خود در قبال ایران.

با این توضیح آیا اروپا از نقش قدرت هنجاری به سوی یک بازیگر ژئوپلیتیکی در حال تغییر مسیر است؟

در واقع آنچه می توان گفت این است که تعریف اروپا از نقش خود در نظم جهانی، بویژه در قالب اتحادیه اروپا، به عنوان یک بازیگر مبتنی بر قدرت هنجاری -یعنی کنشگری که بر اصول، قواعد و حقوق بین الملل تاکید دارد- در حال تغییر است.

با افزایش تهدیدهای امنیتی و ژئوپلیتیکی از سوی قدرت هایی مانند روسیه و چین، اروپا ناگزیر به بازتعریف نقش خود بوده و از جایگاه «قدرت هنجاری»، به سمت ایفای نقش در قالب یک «قدرت ژئوپلیتیکی» در حال حرکت است.

در همین چهارچوب، پرونده هسته ای ایران نیز دیگر صرفا از منظر فعالیت های هسته ای برای اروپا قابل تحلیل نیست. اگر در دوره پیشین مذاکرات برجام، تمرکز اروپا عمدتا بر موضوع هسته ای بود، امروز به نظر می رسد با تغییر گفتمان سیاست خارجی اتحادیه اروپا، موضوعات دیگری نیز به مسائل مهم و مورد توجه آنها تبدیل شده اند.

منبع: روزنامه ایران

وبگردی
    ارسال نظر